صفحه‌ی 257

*/نامه‌ای به خودم، به یک سال پیش، اگر می‌شد، اگر می‌دید، اگر... ./*

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۴ ]

صفحه‌ی 242

نامه‌ی هفت

*/به کسی که قرار بود معشوق باشد، اما عاشق کجاست؟!/*

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱ ]

صفحه‌ی 241

نامه‌ی شش

*/نامه‌ای برای همه‌ی دوستان/*

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱ ]

صفحه‌ی 240

شاید نامه‌‌ی پنج

*/نامه‌ای در شیشه‌ای لبِ ساحل/*

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۷ ]

صفحه‌ی 233

*/خالی کردنِ عقده یا شرح ناقص قضایا یا به دنبال نشانه‌ها یا یه هم چه چیز‌هایی/*
 

" این روز‌ها دیگر خودم را هم از یاد برده‌ام، بی‌رمق مانده‌ام. مانده‌ام و سر می‌دهم به خواست دیگران، به خواست خدا، به خواست زنده‌گی. افسار را شل کرده‌ام که برود این اسب چموش، هرکجا که می‌خواهد. که اصلن من راه بلد نبوده و نیستم. فقط به سمت نشانه‌ها کشانده می‌شدم شاید. نشانه‌هایی که آن‌ها هم کم رمق شده‌اند دیگر برای‌م. "

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱۳ ]

صفحه‌ی 227

*/بازگشتِ آرزوها!/*

"این روز‌ها با خودم فکر می‌کنم که اصلن باید آرزو‌ها را از خدا خواست؟ یا باید صبر کرد به امیدشان؟ آیا باید آرزوهایی که فقط دوست داریم‌شان و برای‌مان زیاد مهم نیستند را به خدا بگوییم و هر روز از او بخواهیم؟ یا نه بمانیم به امید این‌که شاید بیایند... ."

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]

صفحه‌ی 224

"...نشسته‌ام و هی ری‌لود می‌کنم مرکز مدیریت را و صفحه اینستاگرام را... منتظرم!..."

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۷ ]

صفحه‌ی 221

"

  سلام...


1. "این‌جا کسی‌ست پنهان دامانِ من گرفته..." چه فازی دارید که من هیچ ننوشته‌م می‌آیید این‌جا؟

2. دنیای شما چه رنگی‌ست؟ خدای شما چه رنگ‌ست؟ دوستِ نسبتن محترمِ ما در جواب این که من همه‌چیز را شخصی‌سازی می‌کردم فرموندن که آخه آدمِ عاقل:"یه دنیا برا خودت ساختی، که توش محکومی به تنها بودن، که توش محکومی به افسرده بودن و بد اخلاق بودن، کسی هم حرف بهت می‌زنه، می‌گی من که نمی‌تونم، اخه نمی‌شه!" و البته بحث به جاهای باریک‌تر نیز کشیده شد، که خب به درک! اما دوست نسبتن محترمِ‌مان، نگذاشت ما از شخصی‌سازی دنیای‌مان بگوییم، نگذاشت از شخصی‌‌سازی خدای‌مان بگوییم!

  دوستِ نسبتن محترمِ من، بدان و آگاه باش که همانا من، برای این گفتم دنیای من با دنیایِ تو فرق می‌کند، خدایِ من با خدایِ تو فرق می‌کند، زیرا که دیدِ من به جهان با دیدِ تو به جهان فرق می‌کند! من اگر دنیا را تیره و تار ببینم،‌ شاید تو دنیا را روشن ببینی! آن وقت تو می‌گویی ماست سفیدست و من می‌گویم سیاه! من خدا را رفیق می‌بینم و تو خدا را هرچه! آن می‌شود خدایِ من و این می‌شود خدایِ تو! نه من کافرم و نه تو! این‌ست که می‌گویم این دنیایِ من‌ست! بی‌خیال‌ش!

  صرفن بعدن نوشتم باید درباره‌ی دیدِ من باشد به برخی چیز‌ها!

3. خواهر‌ها و برادرانم! پدرها و مادران! و بقیه‌ی خویشاوندانِ الکی‌م! لطفن و خواهشن سرِ مراسم مرحوم‌تان، حالا هر چندم‌ش! حلوا پخش نکنید، آن هم حلوای شیرین و خوش مزه! آدمی دل‌ش می‌خواهد خب و با خودش می‌گوید تا باشد از این مراسم‌ها! عوض‌ش هم شکلات تلخ نود و هشت درصد بدهید! هم بدعتی‌ست برای خودش و هم حرف پشت‌ش‌ست که مرگ تلخ‌ست اما در یک عصر بهاری می‌چسبد!

دیگر چه می‌خواستم بگویم ها؟ آها:

4. خیلی بدست که اسم‌ت را عکاس گذاشته‌ند، این‌جا را داشته باشی، آن وقت تاریخ آخرین عکسِ ارسالی‌ت برای یک سالِ پیش باشد!!!

5. تله‌گرام هم اختراع خوبی‌ست‌ها، می‌روی شماره‌ی آشنایی را پیدا می‌کنی و صبح تا شب مخ‌ش را می‌خوری، محض این که تن‌ها نباشی! ولی هم‌این‌طوری هرکسی پای حرفِ دل‌ت نمی‌نشیند که نیازمندِ یکدوست نسبتن محترم باید باشی!

6. ام‌روز، بر خلاف همیشه به‌دونِ پلیور رفتم مدرسه، تن‌ها فرق‌ش این بود که باز هم گرم بود! 

تمام!

"

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]

صفحه‌‌ی 128

*/او، من، را، آفرید/*

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]

صفحه‌ی 78

به ‌نام خدا

حق را می‌خورند!

حق را گر نگیری می‌خورند‌! آری... .

معلم گر لج کند حق را می‌خورند! آری... .

وقتی که کل کلاس با نمره‌های مستمر پایین دیده می‌شوند یعنی چه؟

در صورتی که حتی یک سوال هم از کسی نپرسیده‌ست!

این یعنی حق را خورده‌اند و می‌خورند! آری... .

حق مرا خورده‌اند، حق کلاس مرا خورده‌اند و مدیر و معاون بی‌عرضه هم می‌گویند: کاری از دست ما ساخته نیست!

یعنی معلم می‌تواند حق کل کلاس را بخورد و کاری هم نتوان کرد؟

به همان خدایی که جای نام‌ش آن بالاست و این معلم دم از آن دارد حق مظلوم خوردن ندارد! آری حق مظلوم خوردن دارد... .

به امید روزی که می‌توان جلوی حق خوری را گرفت!



برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)