آقای محترم، جواب تلهفون مرا که نمیدهی، حداقل یک زنگی بزن ببینم زندهای برادر بسیجی؟
آقای محترم، جواب تلهفون مرا که نمیدهی، حداقل یک زنگی بزن ببینم زندهای برادر بسیجی؟
آقا یه پیشنهاد: «نوشتههای طاها مهاجر» ایشون از من، خیلی خیلی بهتر مینویسه:)!
*/اول میکشم، بعد میفهمم!/*
به نام خدا
*/غلط کردم، غلط/*
بهنام او
بهترین رفیق دنیا روزی آمد و خودش را چسباند به ما با لبخند روی صورتش که بیشتر شبیه ابلهها (یا افراد مبتلا به مُنگُلیسم) بود. اردوی بوستان علوی که ما به عشق شهربازیش رفتیم که بسته بود. خودش چسباند به ما و کارشناسان نیز دلیلش را نمیدانند! و سپس کار احمقانهی دیگرش را شروع کرد، دستهای گل چید و بعد تعارفش کرد به من و گفت «با من ازدواج میکنی؟»
بهترین رفیق دنیا مسئول کتابخانه بود برای همین میدیدمش گاهاتی، با همان لبخند، احمقانه!
بهترین رفیق بود کسی که اولین بار که نه، ولی برای چندمین بار برای او حرفهایم را بازگو کردم!
بهترین رفیق دنیا ینی کسی که سر قراری که منسوخ شده بود هم اومد!
به نام خودِ خودِ خودِ خدا!
یه مدت ننوشتم و.... چی؟ چه بهونهای دارم که بیارم؟؟؟؟؟؟
یادش بخیر.... .
نمیدانم که چند میشود معدلم! میدانم که من زحمتم را کشیدهم حتی اگر بقیه فکر کنند که درس نخواندهم! مهم مگر خودم نیستم؟ نباید افکار دیگران رو به خودم تلقین کنم! من آرزوهایی دارم که برای رسیدنشون باید زحمت بسیار کشید! خب اندر این زحمت بسیار گر به فکر حرف دگران باشیم باید گفت که زحمت پوچ، زحمت هیچ!
دوست جدیدی پیدا کردم که ایشالا میشه رفیق فابریکم!
نمیدنم چرا دلم زندگی روستایی میخواد، البته دلم هزار تا چیز دیگه هم میخواد، البته شاید مرد عمل نباشم! البته قابل توجه است که زندگی روستایی + لپتاپ یا تبلت اصلن به کامپیوترش راضیم + اینترنت سرعت بالایی که هر ماه شارژ بشه + سهتار اصلن به ساز دهنی هم قانعم + اسب طبیعی یا چوبی فرقی نمیکنه فقط خوب باشه البته مدل اول بهتره + یه کار که بهش علاقه داشته باشم و به درد رده سنیم هم بخوره!
مدرسه قصد سینما بردن بچهها رو داره! قصد داره فیلم تنهای تنهای تنها رو درخواست کنه و من..... . دیدم و دوست دارم ببینم ولی نمیرم!:))
دوچرخهی عزیزم هنوز پنچره!
قدیم به بود از الان یا الان به است از قدیم؟
کاش روزی بود که همهی کنار هم بودیم!
به امید آن روز... .
وقتی آدم نمیداند چه میخواهد بنویسد، چه کار کند؟