صفحه‌ی 28

به نام او...
دوچرخه


  دوچرخه‌ام ناراحت کنار دیوار است و منتظر یک نگاه من. نگاهی که با آن به این نتیجه برسد که تا چند روز دیگر قرار است پنچری چرخ جلو‌یش را بگیرم او با همهکنلچی‌اش* به پیش بتازد. مانند آن وقت‌هایی که با عابدینی سوار دوچرخه‌هایمان می‌شدیم برای گشت و گذار. مانند آن بعدازظهر‌هایی که سوارش می‌شدم تا با او از آن تیکه خاکی شیب‌دار بیابان بغل مجتمع سر بخورم. مانند آن وقت‌هایی که فقط برای رفتن به مغازه از او استفاده می‌کردم. مانند آن وقت‌هایی که... . اما دریغ از یک نگاه من. دوچرخه‌ام خیلی با حوصله است. خیلی. او تمام تابستان گذشته منتظر من ماند.
ما اینقدر حوصله داریم؟
عمرتان خوش.

*کلنچ: [کَ لَ نْ چْ] در واژه‌های زبان زابلی می‌باشد. به معنا‌ی قراضه و داغان.

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۵ ]
5 عدد بچه فشن باحال
۲۴ فروردين ۰۷:۰۴
همسن داداشمی.

الآن ما نظر دادیم یعنی کلاغ به حساب میایم؟

هوالعشق
۲۶ فروردين ۰۶:۵۴
یکی از خوبی شما پسراها اینه که میتونید دوچرخه سوار بشید!

حیران دوست
۲۷ فروردين ۰۲:۱۹
سلام؛
به بالایی: "خوبی پسرها" یا "خوبی پسر بودن"؟!

هوالعشق
۲۷ فروردين ۲۰:۱۰
سلام
به بالایی:خوبی پسر بودن!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)