صفحه‌ی 33

به‌نام خدا.

من و خانواده (1)
من و پدرم


به مناسبت روز پدر تصمیم گرفتم یک پست دیگر هم بگذارم:
پدرم را دوست دارم همانند همه، شایدم بیشتر. از پدرم در کودکی خبر زیادی ندارم، چون بیشتر در پیش ما نبود. (البته تا آن‌جا که به یاد دارم!) اما یادم هست وقتی که می‌آمد و من خودم را برای‌ش لوس می‌کردم، پاها‌یم را می‌گرفت و من را می‌چرخاند. یا مثلا یک‌بار که در زاهدان یا زابل بود و زنگ زده بود. با سادگی بهش گفتم که برای‌م یک ماشین کنترلی بگیرد، اصلا توقع نداشتم وقتی که می‌آید، واقعا برای‌م خریده باشد.
پدرم همیشه برای‌م یک اسطوره تمام بود. و من همیشه از او خوشم می‌آمد. هیچ وقت نشده که پدرم بر روی‌م دست بلند کند، مگر برای شوخی. و همیشه ته عصبانیت‌ش یا تهدید می‌کرد یا قهر. این مطلب تقدیم به همه‌ی پدر‌های خوب، خیلی خیلی خوب.
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱ ]
هوالعشق
۱۹ خرداد ۰۶:۲۶
سایه ی پدر مستدام

پاسخ :

حتمن.
خیلی حتمن.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)