صفحه‌ی 53

به نام خدا

اشکور منطقه‌ای‌ در شمال ایران:
منطقه‌ای وسیع در شمال ایران که روستا‌های زیادی در آن واقع‌اند. و حدود مقام شش‌م را در تولید فندق ایران دارد. و فندق مانند قلب اشکور 
می‌باشد.

تاریخچه اشکور:
اشکور تاریخچه‌ی بسیار زیادی دارد که حتی به قبل از اسلام هم می‌رسد. نام اشکور از نام سلسله‌ی اشکانیان گرفته شده. در روستا‌های اشکور مقداری فلز مفرغ پیدا شده است که نشان‌گر این است که قبل از پیدایش آهن در آن‌جا تمدنی وجود داشته است. فلز مفرغ فلزی‌ست که بسیار محکم و قوی می‌باشد و اگر از آن چیزی ساخته شود قابلیت بازگردانی ندارد و دیگر نمی‌شود از آن استفاده‌ی دیگری کرد. لهجه‌ی اشکوری، لهجه‌ایست که در آن هم کلمه وجود دارد و هم تلفظ. برای این‌که مدتی در آن‌جا حکام عرب زنده‌گی می‌کرند بعضی از کلمات اشکوری از عربی گرفته شده است.

عجایب هفت‌گانه اشکورات:
اشکورات با توجه به قدمت زیاد، دارای مکان ‌های جالبی نیز هست:

1- مسجد رودبارک (معروف به آستانه‌ی هفت امام روستای رودبارک)
روستای رودبارک با روستاهای نرکی و توسه‌چال همسایه بوده و در ۳۵ کیلومتری بخش رحیم‌آباد و ۵۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان رودسر واقع شده است. در قرن سوم هجری قمری به دستور ناصرالحق (ناصر الکبیر علیه السلام) ابومحمد حسن معروف به حسن اطروش (از القاب امام زین العابدین) نوه حسن بن زید در روستای رودبارک مسجدی ساخته شد که بعدها این مسجد به‌نام آستانه هفت امام معروف گشته است. با اینکه هفت امام در این بقعه به خاک سپرده شده اند، اما هیچکس نبود که در آن زمان نام یکی از آنها را به خاطر داشته باشد. در داخل آستانه یک میله آهنی قراردارد که مزار هفت امامزاده را از قسمت دیگر آستانه جدا می‌کند. چشمه‌هایی نیز در پایین آستانه قراردارد که آب آن شور و برای دفع امراض از آن استفاده می‌شود.
خصوصیات ظاهری آستانه هفت امام به شرح زیر است:
فاقد صندوقچه، سه در چوبی دو لنگه در سه جهت غرب و شرق و شمال، چهار طرف ایوان، تعداد ۲۲ ستون که با آجر البرز ساخته شده است و در دورا دور آستانه، یک در دولنگه فلزی در ورودی ایوان، یک ستون چوبی در وسط آستانه و سراسر بام پوشیده از سفال است.
تخته چوب‌هایی نیز در آستانه قراردارد که برروی آنها عبارات زیر حک شده است:
ابر آمد و زار زار بر سبزه گریست بی باده گلرنگ نمی‌باید زیست این سبزه که امروز تماشا گَه ماست تا سبزه خاک ما تماشا گه کیست فی سنه ۱۲۲۳
له ملک نیادی کل یوم لدوا للموت و انبوا للخرابی [خدا فرشته‌ای دارد که هر روز ندا می‌کند: بزایید برای مردن و بنا کنید برای خراب شدن] فی سنه ۱۲۲۳
آیه وان یکاد نیز به شکل کامل به روی تخته چوب دیگری حک شده است.
درب چوبی بی بی هیبت:
درب چوبی که به بی بی هیبت معروف می‌باشد، در قسمت غربی دیوار آستانه نصب گردیده و اعتبار زیادی به آستانه هفت امام بخشیده است. تا کنون این درب دوبار توسط کسانی به سرقت رفته، ولی به لطف خدا دوباره به جای خودش برگشته است. ضمنا اهالی روستای رودبارک می‌گویند: در پایین روستا سوراخی وجود دارد که اگر موجود زنده‌ای در نزدیکی آن قرار گیرد، در اثر گاز فراوان از بین می‌رود.

2- کوه عروس و داماد روستای زیاز (واقع در قسمت شمالی سی پل از دهستان اشکور سفلی)
روستای زیاز با روستاهای آغر بن، کندسر، گرمابدشت، دیورود و سجیران همسایه بوده و در ۲۶ کیلومتری بخش رحیم‌آباد و ۴۱ کیلومتری جنوب غربی شهرستان رودسر واقع شده است. همچنین روستای زیاز، مرکز دهستان اشکور سفلی نیز می‌باشد. در شمال منطقه سی پل، کوه سنگی با شیب بسیار تند واقع گردیده است که در بالاترین نقطه آن دو مجسمه سنگی بشکل عروس و داماد قرار دارد. نقل است که در گذشته‌های دور پسر و دختری بدون اذن والدین خویش زندگی زناشویی خود را آغاز می‌کنند تا اینکه در اثر این بی حرمتی مورد عاق والدین واقع شده و در نقطه‌های که در حال حاضر به "عروس و داماد" معروف است، به شکل دو انسان تبدیل به سنگ می‌شوند. کوه عروس و داماد به واسطه اینکه در بین کوه‌های دیگر اشکور از زیبایی و شکوه خاصی برخوردار بوده و نظر هر بیننده‌ای را در حال گذر از این منطقه به خود جلب نموده و ناخود آگاه متوجه عظمت خالق هستی که باعث این همه زیبایی است، می‌نماید.

3- دریاچه روستای صمدآباد
روستای صمدآباد با روستاهای اکبرآباد، برم‌کوه، تلابنک، وگلخانی، دشتک و زراکی همسایه بوده و در ۵۴ کیلومتری بخش رحیم‌آباد و ۶۹ کیلومتری شهرستان رودسر واقع شده است. ساکنان این روستا معتقدند که نام اصلی این روستا در گذشته چیز دیگری بوده است. نقل است که در گذشته دو سید در تاریکی شب وارد این روستا شده، اما کسی حاضر نشد که آنان را در منزل خود پناه دهد تا این که سرانجام در منزل پیرزنی که تنها زندگی می‌کرد وارد می‌شوند در این هنگام آن دو به پیرزن از آب گرفتن تمام روستا خبر می‌دهند. سپس وقت موعود فرارسید و تمام روستا را آب فرا می‌گیرد. بعدها فردی به نام صمد تصمیم به آبادانی این روستا می‌گیرد. از آن زمان تاکنون این روستا به صمدآباد معروف گشته است. دریاچه‌ای نیز در اثر آب‌گرفتگی از آن زمان تا کنون برجاست که یکی از بزرگترین دریاچه‌ها و از جمله عجایب هفت‌گانه اشکور به شمار می‌آید.

4- غار وادار روستای دلیجان
روستا‌ی دلیجان با روستاهای تواسانکش و یاسور همسایه بوده و در ۴۷ کیلومتری بخش رحیم‌آباد و ۶۲ کیلومتری شهرستان رودسر واقع شده است. غار وادار، آثار آبادی و آجر‌های قدیمی در کجیل سرا ((kojil sara، آسیاب قدیمی بومی‌تله (bomeytale) از نقاط قدیمی و معروف به شمار می‌رود. غار وادار  که در مشرق روستا واقع شده، از منطقه‌ی ونکش (vanekash) شروع و تا غار وادار امتداد دارد. در فاصله‌ی این دو نقطه که به صورت تونلی زیر زمینی است، دهانه‌ی آن در منطقه‌ی وادار گشاد و پهن می‌گردد. و در حال حاضر این منطقه به صورت غار آشکار است. این غار در امتداد سر چشمه‌ی رودخانه‌ی آسمان‌رود واقع شده و از حیث قدمت دارای تاریخ دور و درازی است. و یکی از عجایب هفت‌گانه اشکور به حساب می‌آید.

5-"دار گردان رجه" روستای گیری
روستای گیری با روستاهای کیاشکول، میان‌رود و محمودلات همسایه بوده و در ۶۸ کیلومتری بخش رحیم‌آباد و ۸۳ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان رودسر واقع شده است. این روستا در منتهی الیه اشکور بالا و در پای قله معروف بزاکوه قرار گرفته است در میان منطقه زورو و قله بزاکوه، دارگردان رجه واقع شده است که استان گیلان و استان مازندران را از همدیگر جدا می‌کند. در این نقطه تصویر چند انسان که در حال حمل درخت بوده بصورت سنگ سیاه درآمده و چشمان تمامی آنها به طرف کوه بلور یا شاه سفیدکوه می‌باشد.

6- سرچشمه رودخانه آسمان‌رود واقع در روستای گیری
آسیاب قدیمی که در جنوب روستای مذکور واقع شده است، در حال حاضر متعلق به آقای کشت‌گر می‌باشد. این آسیاب شاید یکی از معدود آسیاب‌های اشکور است که هنوز هم از مناطق دور و نزدیک برای آسیاب کردن گندم مورد استفاده قرار می‌گیرد. علت اصلی برقراری این آسیاب آب فراوانی است که از دهانه یک سنگ بزرگ بیرون می‌آید که این محل سرچشمه رودخانه آسمان‌رود می‌باشد. این چشمه که معروف به آسمان‌رود بوده به علت صافی و زلالی آب به این نام معروف گشته است. و به عنوان یکی دیگر از عجایب هفت‌گانه اشکور معرفی گردیده است.

7- تونل طولانی روستای یازن
روستای یازن با روستاهای تمل، نارنه و سپارده همسایه بوده و در ۱۱۸ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان رامسر واقع شده است. دراین روستا در انبار کاه شخصی به نام صدراا… یازنی یک تونل بسیار طولانی وجود دارد که به عقیده اهالی راه به جایی دارد. صاحب کتاب از آستارا تا آستارباد نیز از وجود این تونل بسیار طولانی در روستای یازن یاد می‌کند. این تونل یکی دیگر از عجایب هفت‌گانه اشکور به حساب میآید.

از کلیه هموطنان عزیز و علاقه‌مندان به زیارت و سیاحت دعوت می‌گردد، به ویژه درماه‌های اردیبهشت الی مهر ماه ( ایام خوش آب و هوا ) از عجایب هفت‌گانه اشکور و سایر نقاط دیدنی و جذاب مناطق اشکورات که دارای قدمت دیرینه پس از اسلام دارد، بازدید فرمایند.
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۴ ]

صفحه‌ی 52

سلام. از وقتی از شمال برگشت‌م نظرات‌م خیلی کم شده اما مهم نیست برای من مهم این‌ که دارم می‌نویسم، دلیل این که نظرات‌م کم شده هم می‌دونم. یکی‌ش این که چند وقته خودم چیزی ننوشتم. حالا یه چیزی نوشتم بخونید ممنون می‌شم!

- سلام، لطفن برید با دوست قدیمی‌م یه کار خصوصی دارم. ممنون... سلام دوست قدیمی و شاید آینده می‌دونی اومدم با هم یه‌کم گپ بزنیم البته می‌دونم بایدم قبول نکنی... خیلی ممنون که قبول کردی..... ببین من می‌خوام بدونم که تو چرا با من قهری و یادت باشه که نمی‌خوام یه جواب کلیشه‌ای بدی که من باهات قهر نبودم و تو با من قهری بودی و... جواب بده و به این ور و اون ور نگا نکن لطفن... مگه قهر کردن من و تو غیر از این‌که واقعن یا اشتباهن حرفی رو از تو شنیدم که یک جمله‌ی توهین آمیز بود که به سید خودمان گفتی و من و به تو تذکر دادم که لطفن ساکت باش و با من حرف نزن تا عصبانیت‌م به خوابه و هم‌چنین اضافه کردم که:
- من از این نگران‌م یه روز چنین توهینی رو به من هم بکنی.
 بعد به خونه‌هامون رفتیم.
 فردا تو دوباره گیر دادی که:
- چه توهینی به سید (یا همان مهدی‌زاده) کرده‌ای که خودت نمی‌دانی؟
 و من هم گفتم که:
- نمی‌توانم بگویم.
 یادم هست که شیفت بعد از ظهری بودیم و داشتیم برمی‌گشتیم خانه که تو از دوباره بحث را پیش کشیدی و من هم همان جواب را دادم و تو استدلال آوردی که:
 من اگر حرف بدی هم به سید (یا همان مهدی‌زاده) زده باشم به تو نمی‌زنم.
 بعد من که دیدم بحث دارد کش‌دار می‌شود گفت‌م: مادربزرگی دارم که دعوا‌ها و جنجال‌ها وقتی می‌خواهد همه را آشتی بدهد می‌گوید: صلوات بفرست.
و  بعد سوار دوچرخه‌ام شدم سرعت به سمت خانه‌ی‌مان حرکت کردم و طوری که بشنوی صلوات فرستادم که این دعوا را از طرف من ختم شده بدانی و الخ......
فردای‌ش وقتی به سمتت آمدم دیدم داری خودت را عقب می‌کشی و الخ......
از آن زمان به بعد همه‌ش در فکر دعوای‌مان بودم. و بعد که دیدم که ماجرا ازچه قرار است دنبال دوست جدید گشتم که در هنگام نوبت اول موفق هم شدم. راست‌ش را به خواهی پسر خوبی هم بود...اما امسال دیگر نیست. از این مدرسه رفته. همین ماجرای چند روز پیش‌ (پنج‌شنبه،11/مهر/92) که نرفته از یادت که بچه‌ها می‌خواستند بیایند و ما را آشتی بدهند. آزاد آمده بود و به من گفت بود که:
مقصر کیست؟
 و من هیچ‌کدام مان را معرفی نکردم. چرا باید من و تو که دوستانی صمیمی بودیم بر سر یک دعوا الکی با هم قهر باشیم؟ این ور و اون رو نگاه نکن لطفن به سوالات‌م خوب فک کن و جواب بده درسته که الان توی تخیل‌م هستی ولی ممکن تا چند روز دیگه نامه‌ام به دست‌ت برسه که همین یا این که بیام روبرو چشم توی چشم‌ت و همه‌ی این‌هارو به‌ت بگم که البته فک نکنم عرضه‌اش رو داشته باشم.
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۲ ]

صفحه‌ی 35

پرواز را به خاطر بسپار


/...من از تاب بازی می‌ترسیدم. تا آن‌جا که یادم هست، ترسم از آن‌جا شروع شد که با پدر رفته بودیم به پارک نزدیک‌ خانه‌ی‌مان – آن زمان‌ها! -  پدرم گفت که برویم خانه و من که هنوز از تاب  پایین نیامده و تاب هنوز نه‌ایستاده  تالاپی از روی تاب می‌افتم به پایین و گریه زاااری.../

 

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۳ ]

صفحه‌ی 33

من و خانواده (1)
من و پدرم

/...به مناسبت روز پدر.../

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱ ]

صفحه‌ی 32

دست‌تان در نکند

/...دست‌تان در نکند که.../

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۵ ]

صفحه‌ی 30

وقتی آدم نمی‌داند چه می‌خواهد بنویسد، چه کار کند؟

 

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۳ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)