صفجه‌ی 192

الف.

سلام.


1.

  داشتم تو خیابون برای خودم می‌خوندم که دو نفر از کنارم رد شدن، شندیم که یکی‌شون به اون یکی حق به جانب گفت: دیدی این‌م می‌خونه؟ مگه نباید خوند؟؟؟ چرا؟؟؟


2.

  روز به روز آمار کتابایی که ازم درخواست می‌کنن بخونم داره زیادتر می‌شه! یکی می‌گه بوفِ کور، یکی می‌گه عکاسی مستند، یکی می‌گه مبانی‌ هنر‌های تجسمی، اون یکی می‌گه خاطراتِ صد در صد واقعیِ یک سرخ‌پوست نیمه‌وقت! خیلی وقت بود می‌خواستم درباره‌ی کتاب بنویسم، اما متن‌های خوبی از کار در نمی‌اومد! کتاب موجودی‌ست به شدت دوست داشتنی، که بخری خوش‌حالی، نخری افسرده، بخوانی پر از انرژی و در فکر و نخوانی، خیلی خری! معلم‌ عکاسی‌مون می‌گفت که استادشون می‌گفته: اونی که کتاب قرض بده خیلی خره، و اونی که کتاب قرض گرفته رو پس بده خیلی خرتر! خوش‌م اومد از این جمله! خیلی دوست داشتنی! داستان زنده به گور صادق هدایت خیلی دوست‌تر داشتم!


3.

  سه روز است که مغزم می‌گوید تو در یک تنبل‌خانه داری درس می‌خوانی، مرد باش و عینِ مرد درس بخوان و پوز همه‌ی‌شان را به خاک بمال!


4.

  دنبال رویایی باش که مثل هوایی برای نفس کشیدن باشه و تا آخرین لحظه‌ی زنده‌گی سودمند، نه مثل عطری که تابیدنش مشامت رو برای لحظاتی کوتاه پر کنه. اما تاثیر و رضایت و موندگاری رو تو زنده‌گی‌ت به جا نذاره.

چنان‌چه بخواهید چیزی را باور کنید اول باید باور آن را در خودتان به وجود آورید.  (ژوزف مورفی)

جملاتی که از لای جی‌برگ‌های خام بیرون کشیدم! قشنگ بود، ولی آیا عطر می‌تابه؟ و ژوزف مورفی کی هست اصلن؟


5.

  اینتراستلار، بی‌نظیره! 


:)

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱۰ ]
Death MJ
۰۸ آبان ۱۸:۴۳
کتاب نمی خونم این روزا. حتی گوژپشت نتردام رو هم یک چهارمشو توی چهارهفته بیشتر نرفتم جلو. و میخوام پسش بدم. تبدیل شدم به یکی عین بقیه. کلا تا حالا نشده کتابی رو از کتابخونه قرض بگیرم و تمومش کنم. فایده نداره... باید بخرم فقط.
فرهیخته بمانی...

پاسخ :

بخون!

ممنون و هم‌چنین شما!
زهـرا ...
۰۸ آبان ۱۹:۲۱
اگه درس بزاره کتابم میخونم ...
من فقط منتظر یه وقت اضافه ی کوچیکم که بپرم واسه کتاب خوندن! ولی زیاد پیش نمیاد متاسفانه ...
چرا نخونین؟ مگه چی میشه؟ :/

پاسخ :

:)))))


سوال تون رو متوجه نمی‌شم، چی؟
زهـرا ...
۰۸ آبان ۲۰:۱۴
اون آوازه رو که با خودتون میخوندین منظورمه :))

پاسخ :

من‌م نمی‌دونم والا!

چرا گفت دیدی این‌م آواز می‌خونه؟

نمی‌فهمم، مگه گناهِ؟
فاطمه .ح
۰۸ آبان ۲۱:۰۲
اتفاقا همین امروز کتابی که سه هفته س خریدم رو برداشتم که بخونم و منصرف شدم. قطرش زیاده. نمیخوام تیکه تیکه بخونم.
ولی باز کرمم اومد و این دفعه رفتم مسخ کافکا رو شروع کردم. عجب عجیب غریب بود. اونو هم حال نداشتم خیلی بخونم رها کردم.

امیدوارم این حالم درست شه.

پاسخ :

امیدوارم این حال‌تون درست‌شه!
parisa .A
۱۳ آبان ۱۸:۲۸
طرز زندگیت رو دوست دارم :))
جالب بود این پستت :)
خوشمان آمد:)

پاسخ :

هذا عجیب!

طرز زنده‌گی‌م؟ الان شما از کجا پی به طرز زنده‌گی‌م بردد واقعن؟
ممنون!

و باز هم ممنان!


😎😎😎BAHAR 😎😎😎
۱۴ آبان ۱۷:۵۷
اووووف اون سومی عالی بود!

پاسخ :

عجب!
parisa .A
۱۴ آبان ۲۰:۴۲
به همش شاید نه ولی به برخی از لایف استایل هایت چرا ! 
حال !
حداقل همان را دوست دارم ...

پاسخ :

الان کودوم منظورتونه؟
parisa .A
۱۴ آبان ۲۱:۲۱
هر خصوصیتی ک در این پست به کار رفته !

پاسخ :

فقد یه آواز خوندنه وُ درس نخوندن وُ کتاب خوندن!

هم‌اینا منظورتونه؟
parisa .A
۱۴ آبان ۲۱:۳۲
آهنگ خوندنه مخصوصا !
+مجازی چیه؟!
طاها مهاجر
۱۹ آبان ۲۰:۴۶
سلام اخوی . چطوری ؟ مارو یادت هست؟

پاسخ :

سلام!
پس چی!

خاطراتِ شمال محاله یادم بره!



پی‌گیر احوال‌ت خواستم باشم، ولی چیزی برای پی‌گیری چیزی نداشتم!

پس پی‌گیر وب‌ت شدم شدم! البته یک ای‌میلی هم در وب‌ت موجود بود که که انگار از اون دیگه استفاده نمی‌کنی!

خوش‌حال‌ می‌شم اگر باز هم بنویسی! 

بدون دروغ مظهر امید من توی وب نویسان شما بودی! واقعن برام جای تعجب داشت که چه‌طور این‌طور می‌نویسی! باز هم می‌گم، امیدوارم باز هم بنویسی!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)