صفحه‌ی 10


خاطره‌م این بود که پس از تعطیلات عید امسال برای تعطیلاتی دوباره و زیارت از طرف مدرسه راه افتادیم به سمت مشهد. پس از کلی ماجرا که در اولین سفرنامه‌ای که می‌خوام در دفتر 200 برگ سیمی خاکستریم بنویسم، نهار رو در هتل «دیــــــــد»  خوردیم. یعنی ماجرا وسط غذا خوردن بود. نوشابه‌ها رو که آوردن من نوشابه خودم رو گذاشتم کناری و شروع کردم به خوردنش. پس از مدتی دوباره گلویم گرفت و من از نوشابه‌ای که بغل دستم بود شروع کردم به خوردن که ناگهان دیدم دوتا هم‌کلاسی‌هام بدجوری نگاه می کنند:
-    چی شده بابا زهرم ترکید!
-    هیچی نشده حیدری نمی‌دونستیم نوشابه دوست داری اونم دوتا دوتا!
-    چی می‌گین بابا چی‌ شده؟
-    نوشابت کدومه؟
-    این!
-    پس این چیه؟
-    این نوشابه حاج‌علی‌گٌلِه
-    پس تو چرا می‌خوریش؟
-    ای دل غافل....
خدادظ(خداحافظ به زبون کولوچویی!!)
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]
سیده
۲۹ مهر ۰۴:۳۱
سِلو :)
خب میتونی اون غلط املایی ها رو هم بگی میخواستم به زبان کوچولویی بنویسم وگرنه بلدم درستش چی میشه :)
موافقم! زندگی بدون سوتی هم مگه میشه؟

زیارت قبول آقاوحید



سلو
من دروغ‌گوی خوبی هستم ولی دارم ترک می‌کنم!!!
خب این حرف شما درسته من رو یاد آقای فاگ در دور دنیا در هشتاد روز انداختین اون هم با اون نظمی که داشت نفهمید که یک روز از سفرش جلو تره!
خدادظ!!






مانا
۲۹ مهر ۰۵:۵۰
سلام...
سر می زنم...پستات رو هم خوندم...اما نشده نظر بذارم...چرا به خودت می گی بی عرضه؟...اتفاقن خیلی هم عرضه داری تو این سن و سال این همه اهل خوندن و نوشتنی ! و حتما هم پیشرفت می کنی...والا! از ما هم کسی بازدید نمی کنه...از قرار معلوم باید تو وبلاگا بری نظر بذاری تا بیان به وبلاگت نظر بذارن که من وقت این کارارو ندارم !



سلو
خب خیلی ممنون ولی نظر بزارین منم دل خوشی پیدا کنم!
من بی‌عرضم دیگه چرا نداره که!
خب منم این رو تازه فهمیدم.
خدادظ

ماهِد
۲۹ مهر ۱۰:۴۱
میخواستم مثل بابابزرگا بهت بگم الان انقدربزرگ شدی که زبان کوچولویی بهت نمیاد! بعد دیدم مثل بزرگان دنبال ابداعی! ممنون که نذاشتی بابابزرگ بشم!




:)
میمِ‌ لام
۲۹ مهر ۲۰:۱۹
مهم نیست داداش. فکر کردی ماها تو عمرمون سوتی ندادیم؟ آدم باید از سوتی‌هاش درس بگیره.




باشه داداشه گلم!!!
احمد
۳۰ مهر ۲۲:۱۶
سلام؛یا به قول عزیز دل ما سلو!
کدوم سوتی؟!من در جریان نیستم...
موفق باشید.

پاسخ :

می‌فهمین!
احمد
۳۰ مهر ۲۲:۱۷
منم سوتی دادم!!!!!!!
قضیه تو ادامه مطلب بود...الآن دیدمش!




پاسخ :

:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)