صفحه‌ی 10

به نام اعظم او...
سِلو (الان دلم یاد پرچکوه کرد. یاد سامین کوچولویی افتادم که برای هر کی سلام نمی‌کرد، ولی وقتی به من می‌رسید از رو کول مامانش چند‌باری می‌گفت سِلو.( مخفف سلام به زبان کولوچویی!!))
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ منم بد نیستم! شاید الان بگین عجب آدم دیوونه‌ایه به روی خودش نمی‌آره چه گندی بالا آورده!! ببشخید دیگه اشتباه کردم حواسم نبود 10-20تا، شایدم بیشتر غلط نوشتم. دفعه‌ی آخرمه دیگه تکرار نمی‌شه!! من توی املا هم همین‌طوریم، حواسم نیست غلط می‌نویسم اما اگه یه بار دیگه کلمه رو بگی درست می‌نویسم. البته در اینجا یک اشکال دیگه‌ای هم وجود داره اونم اینکه کلید‌های صفحه کلید سفته منم نمی‌تونم به هر دو جا(مانیتور و صفحه کلید) یک‌دفعه نگاه کنم که! می‌تونم؟! بعدشم من تو خونه توسط پسرخاله و داداشی یه عالمه توبیخ شدم ازتون تشکر می‌کنم که شماها چیزی نگفتید. منمون(ممنون به زبان کولوچویی!!). اصلا شیرینیِ زندگی به اینه که سوتی بدی یا سر کلاس تپق بزنی بعد خودت بهش به خندی تا درس عبرتی باشه که دیگه از این سوتی‌ها ندی. درست نمی‌گم؟!!
بعضی‌ها هستندکه مثل من یه کاری رو می‌کنن و بعد هم خودشون متوجه نمی‌شن!
الون(الان به زبون کولوچویی!!) یاد یه خاطره افتادم که اگه دلتون می‌خواد بخونینش در ادامه مطلب پیداش می‌کنین!! اگه هم دلتون نمی‌خواد که بخونینش یه خبر بدم: الون من به یه فرکی(یه فکری به زبون کولوچویی!!) به سرم زد، اونم این بود که یه لغت‌نامه زبان کولوچویی(کوچولویی به زبون کولوچویی!!) درست کنم که این‌قدر پرانتز باز نکنم!
خدادظ(خداحافظ به زبان کولوچویی!!)

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]

صفحه‌ی 8

به نام اعظم او...

پس از چندروز دنبال کارت اینترنت گشتن (البته نگشتم ها ولی دنبالش بودم) و چند روز مهمون‌داری، پام پس از مدتی که حدود 2-3 ماهی می‌شه به اینترنت و اونترنت باز شد.

بازگشت وحید کوچولو (که حالا یه سال بزگتر شده):

یه چند وقتی بود از اراجیف من راحت بودید که من دوباره برگشتم. خب پرچکوه خوش گذشت چون که درد معلم‌ها رو کشیدم. چون معلم نقاشیِ ماشین سه‌بعدی برای 2نفر شدم. البت سه‌بعدی هم نیست ولی اسمیه که من براش انتخاب کردم. خب من درد معلم‌ها رو چشیدم دیدم زیاد درد نداره البته داره‌ها ولی اون‌قدی نیست که می‌گن.

روزی که اومدیم یه مهمونم داشتیم سینا پسرعمه‌م بود که برای عروسی دختر اون یکی عمه‌م اومده بود خونمون...

بابا وللش می‌خواستم بگم باهم کلی بازی که نه، اما حداقل از تهنایی در اومدم. مهدی نامرد که با من بازی نمی‌کنه، دوستمم که نیست تهنای تهنای تهنای.... شدم البته تهنا که نه، از اون لحاظ که هیکچس باهام بازی نمی کنه.

   الانم مدرسه ها شروع شده ولی من خوش‌حال نیستم.

 چرا؟؟

چون که زیرا، چون مدرسه‌مون دورتر شده من باید از دشت و کوه صحرا بگذرم تا بهش برسم منظورم از دشت: خیابون، کوه: بلوار و صحرا: جاده خاکی بود.

 

من الان وحید کوچولو تهنای بی هم بازیم!

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۲ ]

صفحه‌ی 7

به نامِ خدا

سلام من از شما در خواست کرده بودم که امروز به مطلب از پیش آماده‌ای که به مناسبت جشن اتمام 11سالگی و رفتنم در 12 سالگی نوشته بودم به نگاهید!!!(یعنی نگاه کنید!)  هر چقدر دنبال کیک گشتم کیک خوشگلی پیدا نکردم حالا مجبوریم بدون کیک جشن تولد بگیرم. کادوی من یادتون نره اگه کادو نیارین ناراحت می‌شم.
حالا یه جشن تولدم این شکلی شد یه جشن تولدم یکم جالب‌تر از این بود یعنی این شکلی بود:
سال نمی‌دونم کی بود که ما رفته بودیم پرچکوه. و حسن با مامان و باباش اومده بودند پرچکوه. اون سال ما هم مهمون داشتیم ولی حسن از خونه‌شون پا می‌شد میومد خونه ما و خلاصه با مهمونا‌مون دوست شده بود دیگه. یه روز که یکی از مهمونامون کار داشت می‌خواس برگرده شهر‌شون، ما (یعنی من و حسن) تا خونه حسن اینا دنبالش کردیم. بعد ماشین اومد دنبالشون (مرد و زنش) سوار شدن و رفتن . بعد بارون اومد و من هم موندم خونه حسن اینا  و بعد از چند روز که من می‌خواستم برگردم یه چیزی بدم خونه‌مون، حسن نذاشت و گفت منم باهات میام که برگردی .دیگه ما هم مجور شدیم بگیم: باش! وقتی رسیدم خونه  مهمونامون با داداشم بهم تولدم رو تبریک گفتن. من وسیله هرو دادم و با اجبار حسن برگشتیم خونه شون. نمی‌دونم کی حسن به مامانش گفت امروز تولد منه، که همون شب مامانش دست به کار پختن کیک شد. من از همه جا بی‌خبر خوابیدم و فردا صبح‌ش صبحونه ما به جای شمع کبریت فوت کردیم و من حسن به هم گل هدیه دادیم بعد عینهو تیم های فوتبال لباس های هم دیگه رو پوشیدیم عکس انداختیم!!!
این هم شد یه جشن تولد حسابی!!!
جشن تولدم مبارک!
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱۰ ]

صفحه‌ی 3

*/اثرِ منفیِ ما!!/*

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۵ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)