*/نامهای به خودم، به یک سال پیش، اگر میشد، اگر میدید، اگر... ./*
*/نامهای به خودم، به یک سال پیش، اگر میشد، اگر میدید، اگر... ./*
*/...پس خیلی راحت مینویسم "تمام" و قال قضیه را مثل یک بازنده به پایان میرسانم!.../*
*/شمّبه!/*
الف.
سلام. برنامهی امروز هنرستانمون اینه! البته برای گرافیکیها!
دو زنگِ اول چاپِدستی!
دو زنگِ دوم طراحی!
چاپدستیمان با مسدر نیکخواه است! معلمی که جوان میخورد، بهش. و خب فوقِ لیسانس گرافیک است. معلم خوبیست از نظرم ولی نمیدانست دقیقن باید چه کار بکند در روز اول! هی میگفت: خب؟ برایمان از هنر گفت و اشباع شدنش و این که باید کار بلد باشیم تا بتوانیم پیشرفت کنیم.
تهش هم گفت که برای هفته بعد هر چند تا طرح که دوست دارید بیایید تا سلیقههایتان را بشناسم و کمکم شروع کنیم درس را! و گفت که طرحها باید بسته باشند! من که نفهمیدم! یعنی نفهمیدم در کل باید چه طرحی بیاورم برایش! و گفت که نمره بر اساسِ ژوژمان* است. 16 نمره از ژوژمان و 4 نمره هم به صورت تئوری!!!
طراحیمان هم معلوم نیست با که داریم!
*/اول میکشم، بعد میفهمم!/*
به نام خدا
روزها میگذرد،
خسته شدهام،
خوابم میآید،
دوست دارم تا زمان تقسیم بهشت جهنم بخوابم!
دوست دارم سریع تموم شده همهچی برسیم قسمت آخر!
این روزا همین طور کاغذ طراحیهایم را روی هم میگذارم... .
شاید بعدن چندتا شونا رو بذارم اینجا!
ولی تنهایی چه حالی میدهها!
آدم گاهی باید با خودش تنها باشه!