"
الف
سلام...
بدقولی از آنچیزهاییست که به شخصه تاب نمیآورمش! این که تو چگونه تاب آوردی را نمیدانم. به من اگر بود به طرف بدقول حتا سلام هم نمیکردم و با یک به درک فاتحهی قولش را میخواندم... .
از پست قبل با خودم عهد کرده بودم که تا برایت ننوشتهام و به قولم وفا نکردهام دیگر چیزی منتشر نکنم حتا خبر مرگم را! چندینبار نوشتهم برایت نشد آنچه که میخواستم حتا هنوز هم نشده. اما صبوری هم حدی دارد بعدش دلخوری پیش میآید. بایست کاری کرد... .
به پیوست هماین نامه برایت آخرین نوشته را میفرستم... .
+ بر من ببخشا تمام بدقولیم را و بدی نوشته را!
پیوست:
"
الف...
سلام...
من دو کلمهی جادویی دارم شما چطور؟ بیایید طور دیگری شروع کنیم! در مورد هماین عبارت "کلمهی جادویی" چه فکر میکنید؟ و یا از مفهوم "جادوی کلمات" چه میدانید؟
در واقع من از جادوی جادوگران هری پاتر یا همچه چیزی صحبت نمیکنم! دارم از جادوی نویسندهگان به ظاهر نانویسنده صحبت میکنم و منظورم هم دقیقن نویسندهگانیست که برای خودشان مینویسند.
حالا چرا به ظاهر نانویسنده؟ جایی خواندم که (به مضمون!) "من نه نویسندهام و نه شاعر... نویسنده و شاعر کسیست که از نوشتههایش پول در میآورد و... " و خب همانطور که هویداست مشکل دارد از آنجایی آب میخورد که نباید بخورد! البته اینطور که معلومست مشکل کلن نباید آب بخورد!! ولی فعلن دارد از آنجایی آب می خورد که در زبان فارسی حتا خیلی زبانها یا چه میدانم همهی زبانها فرقی برای فرد شاغل به نویسندهگی با شخصی که بهدون دغدغهی پول مینویسد قائل نشدهاند و کلمهای جدا برای آن اختراع نکردهاند!! باید که دست به کار شویم!
از بحث مورد من دور نشویم و همهچی را قاطی نکنیم! و برویم سرِ جادوگریِ خودمان! حالا اصلن این جادوی کلمات چیست و کجا پیدا میشود و نهایتن کیلویی چند؟
به حضورتان عارضم که جادوی کلمات هممعنیست با هارمونی درست نوشته! بهطور دقیقتر یعنی اجزا و کلمات نوشته با کل نوشته و موضوع و هدف شما دارای یک همآهنگیِ کلی باشند! مثلن برای نوشتن یک نوشتهی وهمآلود استفاده از کلمههایی مثل مه، سایه، صدای عجیب و حتا رنگ های تیره و همچه چیزهایی با وجود کلیشهای بودن فضای بهتری میسازند! جادوی کلمات یعنی نوشتن چنین نوشتهای! نوشتهای جادویی که تا عمق وجود خواننده فرو برود! بهطور کلیتر یعنی علم به این که آیا این کلمهای که مینویسیم انرژی همگونی با متنمان دارد یا نه؟
انرژی کلمات که گفتیم یعنی چه؟ از نظر انرژی کلمات در دید من چهار دستهاند: مثبت، منفی، خنثا و متغیر. که اکثر کلمات متغیرند یا خنثایند! و این تغیر بسته به معنی خودشان و جملهای که در آن به کار برده شدهاند به مثبت، منفی و خنثاست! برای مثال خودِ کلمهی "خنثا" به تنهایی برای من دارای کمی انرژی منفیست!
باز گردیم به کلمات جادویی! کلمهی جادویی از نظر من آن دسته از کلماتی هستند که دارای انرژی ثابت مثبت یا منفیند! یعنی هر کجا که از این کلمه استفاده شود در هر جملهای با هر معنیای برای شما انرژی ثابتش خواهند داشت! و حتا ممکنست انرژی کل جمله را هم تحت تاثیر قراردهد!
اما کلمات جادویی من دو کلمهی "سلام" و "به درک" هستند که اولی مظهر خوبی و دومی مظهر بدی و ناراحتیست برایم! اگر با من آشنا باشید حتمن یکبار این کلمات را از من شنیده یا خواندهاید! چون من برای نهایت احساساتم از این کلمات استفاده میکنم!
هرچند که برای استفاده از سلام دلایلی مضاف بر بالا دارم که آنها را هم ارائه میدهم! برای من سلام یکی از اسامیِ خدا محسوب میشود و خب شروع با سلام یکجور استمداد از خدا محسوب میشود برایم! به علاوه این از اولین درسهای نوشتنم بوده که اول نوشتههایم بنویسم سلام برای مخاطبی ناآشنا که قرارست در دفترچهی خاطراتم فضولی کند!
من دو کلمهی جادویی دارم شما چطور؟
پ.ن
این نوشته هیچ نوع منبع علمی ندارد و تنها از افکار بنده و کتبی که خواندم تغذیه میشود!
"