گنجیشک اشمشی
گنجیشک که اشیمشی؛
لب بوم ما نشین؛
بارون میاد خیس میشی؛
برف میاد گوله میشی؛
میافتی توحوض نقاشی؛
خیس میشی گوله میشی؛
میافتی تو حوض نقاشی؛
کی میگیره فراش باشی؛
کی میکشه قصاب باشی؛
کی میپزه آشپز باشی؛
کی میخوره حاکم باشی/حکیم باشی؛
گنجیشک که اشیمشی
دارم از نونوایی برمیگردم، که سر یه گنجیشک و بعد بدنش رو میبینم.
آخه نامردا،
کثافتا،
آشغالا،
برای چی الکی گنجیشکِ بیچاره رو میکشین؟
گنجیشک کوچولو رو بر میدارم و میبرم توی خاک دفنش میکنم.
آخه مگه گنجیشکها چه گناهی کردن؟