*/گفتم، بدوم/*
*/گفتم، بدوم/*
گفتم غم تو دارم... گفتم یا نگفتم؟ گفتم یا نگفتم؟
گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم؟
گفتا که شب رو است او، از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندهگی کن، کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن سر آید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
دمت گرم حافظ!
«خبرت هست که مرغان سحر میگوینـد
آخر ای خفــته، سـر از خواب جهالت بردار؟
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار»
***
راستش حوصله و وقت نوشتن نداشتم. فک کنم همین شعر سعدی برای این هفته کافی باشه!
کـــوتاه کــن کــــلام، بمانـــد بقیــــــــهاش
مـردهاســت احترام، بماند بقیهاش
از تــیرهــای حــرمله، یــک تـــیر مانده بود
آن هم نـشد حـرام، بماند بقیهاش
هرکس که زخمی از علی و زلفقار داشت
آمــد بــــه انـــتــقام، بماند بقیهاش
شــمشیــرها تــمام شــد و نــیــزهها تمام
شد سـنگها تمام، بماند بقیهاش
گــــویــــا هـــنوز بــاور زیــنـب نـمـیشـــود
بر ســـیـنـهی امـام، بماند بقیهاش
پیــراهنــی کــه فاطمه با هزار گریه دوخته
در بـــیــن ازدحـــــام، بماند بقیهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شــــد نـوبـت خـیام، بماند بقیهاش
از قـــتـــلِگــاه آمـده شـــمر و ز دامــــنش
خــــون علــیالدوام، بماند بقیهاش
ســر رفــت و آه، بـعـد هــم انـگـشت رفت
کـــــاش از پیکر امام، بماند بقیهاش
بر خـــاک خــفـتـهای و مـــرا میبرد عــدو
من میروم به شام، بماند بقیهاش
دل واپـــسم بـرای ســـرت روی نـــیــزهها
از ســنگ پشـتبام، بماند بقیهاش
حـــالـا قــــرار اســـت کــــجـــا رود ســرت
از کوفه تا به شــــام، بماند بقیهاش
تنها اشارهای میکنم رد میشوم از آن
از روی پــــشـتبــام، بماند بقیهاش
قــصه بـه ســر رســــید و تازه شروع شد
شــعـرم نـشــد تمام، بماند بقیهاش...
من خط کش و تخته سیاه را دوست دارم
من بی الفبا هم خدا را دوست دارم
تصمیم کبری مال کبری بود آقا
من شیشه ی همسایه ها را دوست دارم
فکرت اسیر درس و مشق و انضباط است
از من نپرسیدی که انشاء دوست دارم
حتی به شاگرد بغل دستی نگفتم
آن خنده ها آن اخم ها را دوست دارم
بر چهره ات دود بخاری های نفتی
آن سرفه ها آن دود ها را دوست دارم
یک روز روی میز تحریرت نوشتم
آن کاپشن آن کفش ها را دوست دارم
می گفتم هرشب جای دل داری دستم
آن ترکه ها آن چوب ها را دوست دارم
وقتی نوشتم روی هرخط یک جریمه
فهمیدم آن جا نقطه ها را دوست دارم
آخر نفهمیدم چرا من بی اراده ؟
فردای روز جمعه ها را دوست دارم
ای کاش می شد چشم در چشمت بگویم !
آقا اجازه من شما را دوست دارم!
روزگار سختتر از سخت
/...به کلاغکهایتان گوش جان سپردم و دم برنزدم، ولی بی او چه سخت میگذرد.../
پسرک سیگاری
...وقتی دود را دیدم باورم شد...
یا او...
سلام.
من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من من
بیایید من های زندگیمان را پاک کنیم!
از کثیفی خودمان را پاک کنیم!
من اِل هستم و من بِلم هستم!
همه را پاک کنیم!
که شویم دانای دانا!
آقای آقا!
زیبای زیبا!
(و همچنین جادارِجادار (دلهایمان را میگویم))
آدرس هایی که میتوانید جوابهایتان را ارسال کنید:
سامانه پیامکی:
کلاغ کلاغ 30000 ( ! )
سامانه اینترنتی:
www.Kalaq.cam ) ! ( ( ! )
تلفن گویا:
12 کلاغ 3 کلاغ 2265 ( ! )
آدرس:
کلاغ آباد، خیابان سردار کلاغ سیاهنیا، بلوار کلاغ فداکار سفید پر، کوچه اول، بغل سوپر مارکت کلاغ نیوز، طبقه سوم واحد 9 منزل آقای وحیدکوچولو تنها در بین کلاغها( ! )
کدپستی:
3327- کلاغ - 6558- کلاغ × کلاغ - 3258959