*/نامهای به خودم، به یک سال پیش، اگر میشد، اگر میدید، اگر... ./*
*/نامهای به خودم، به یک سال پیش، اگر میشد، اگر میدید، اگر... ./*
*/یکسری چیزها هست که همیشه عجب آدم را در میآورد.../*
*/S.O.S/*
به نام او.
سلام.
کیف نو، کفش نو، درس نو، کتاب نو، دوست نو... .
دلخوشیهای بازگشت به مدرسه! نمیدانم واقعن بچهها گول میخورند با اینها! واقعن علاقهی بعضیها به مدرسه را درک نمیکنم! واقعن خیلی بیرمق شدهام. خیلی بیرقبت به مدرسه (که البته بود).
این روزها یا پشت کامپیوترم یا تلهوزیون. همه هم شاکی! خب من مسلمن این کار میکنم چون میخواهم کار بدتری نکنم! اما که میفهمد؟ یکی بیاید خانوادهی من را قانع کند که این بیشتر به نفع من است تا کارهای دیگر بکنم! دلیلش؟ خب، نمیگویم یعنی علنی نمیگویم، نمیتوانم، سخت است برایم، درک کنید!
میدانم، میدانم، میدانم که کلی کار دیگر میتوانم بکنم، درست، اما اجبار میخواهد این تن لعنتی!
کسی مجبور کنم که من فلان کار را نکنم و آن یکی را بکنم، خانواده؟ نه نمیتوانند!
لبیک یا حسین
ای امامم، خوبم، مهربانم رسیدن به کرب و بلایتان را تسلیت گویم.
من نمیگویم که از آن سینه چاکهایتان هستم که... .
و نه میگویم از آنهایی هستم که حتا لباس سیاه هم نمیپوشند... .
من یه معمولیم.... .
ناراحت نشوید که من کم به مجلستان میآیم همهاش به خاطر این است که دلم نمیخواهم جزو پلوخورها بشم. کاش پلو نمیدادند برای مجلستان آن وقت میتوانستید مریدان با خلوصترتان ببینید. البته شما خود بهتر از من میدانید که مریدان با خلوصتان کدامند. میشناسم کسانی را که میبینند که کدام مجلستان پلو میدهد و به همان مجلس میروند. کسی که میگفت: اگر تا آخر عمرمان هم به عشق شما سیه پوشیم و بر سر و سینه زنیم چه فایده دارد وقتی نمیخواهیم راهتان را ادامه دهیم... . چه خوش میگفت.
دیشب حوالی ساعت نه به بعد میان برنامهای از شبکه 3 پخش شد که مصاحبهای بود با یک دختر در بین الحرمین که گزارشگر از دختر سوالهایی میپرسید:
- اگه تشنه بشی چه کار میکنی؟ اگه چن تا مرد بیآن بابات رو بزنن چه کار میکنی؟ اگه یه روز هیچکس پیشت نباشه چن تا مرد گنده بیآن بزننت چه کار میکنی؟
و دختر با جواب: تصور هم نمیکنم. زد زیر گریه.
یا اماما آیا کسی که میگفت: ما میدانیم کی شهید شدهاید ولی نمیدانیم تولدتان کی است؟
راست میگفت؟ نمیدانیم؟!