صفحه‌ی 260

الف

سلام.

  وقتی که هنوز با کامپیوتر خسته‌ی‌مان کار می‌کردم، سعی می‌کردم هر ماه یک عکس از این صفحه بگیرم و خودم را متقاعد کنم که دارم به‌تر می‌شوم، هر چند که همیشه نمی‌شد این را اثبات کرد اما با این حال می‌توانستم بفهمم که واقعن دارم گند می‌زنم. برای هم‌این وقتی بعد از مدت‌ها روشن‌ش کردیم که مهیای سفرش کنیم، بعد از دیدن پوشه‌ی عکس‌ها به فکر فرو رفتم که مدتی‌ست این کار را نکرده‌ام و اما چه‌قدر تغییر کرده‌ام. دیگر خیلی وقت‌ها اصلن تمرین و سوالات روزانه‌اش را هم پاسخ‌گو نبودم. حالا باز هم چندی‌ست که از آن روز و پاک کردن عکس‌های می‌گذرد. و باز هم تغییر کرده‌ام. هرچند اگر ام‌روز و دی‌روزم را بخواهید ببینید، یا حتا یکی دو هفته‌ی گذشته را، واقعن گند زده‌ام. هرچند خیلی روزها حال‌م را زورکی خوب زده‌ام، اما روزهایی هم بوده که مقدار خواب‌م را نمی‌دانسته‌ام و زده‌ام نه و بیش‌تر. همه‌ی این‌ها یک تغییرِ کلیِ رو به‌بود را نشان می‌دهند -هرچند کم- از اکثرن بی‌تفاوت بودن و نه ساعت به بالا خوابیدن. البته این‌ها یک بخشی‌ست... . خیلی بخش‌های دیگر هست که به‌بودِ به‌تری داشته یا پس‌رفتِ‌ بیش‌تری. همه‌ی این‌ها از تأثیرات آدم‌هایی‌ست که در یک سالِ اخیر به زنده‌گی‌م اضافه شده‌اند، یا پررنگ‌تر شدند. نمی‌دانم قبلن این جمله را این‌جا نوشته‌ام یا نه اما خیلی از اوقات هم به این فکر می‌کنم یکی از دلایل اصلی‌ای که من باید به رویاهای‌م برسم این است که آدم‌های زیادی در زنده‌گی من دست داشته‌اند و به شدت به من کمک کرده‌اند... در واقع اگر من هیچ نشوم، خودم که هیچ، همه‌ی زحمات آن‌ها را به فنا داده‌ام،‌ به هدر داده‌ام. هیچ‌وقت نتوانسته‌ام راه جبرانِ کارهای دوستان‌م را پیدا کنم... و این جای افسوس دارد. اما با همه‌ی این موظف دیدن‌های خود، با همه‌ی اعتقاداتی که رهای‌م نمی‌کند، خیلی از اوقات در ناامیدی‌ای به سر می‌برم که هیچ راهی برای رهایی از آن نمی‌یابم... بعد به همه‌ی این افکار قبلی فکر می‌کردم و این که واقعن من این‌ها را قبول دارم... ؟ من زنده‌گی‌ام را قبول دارم... ؟ فکر می‌کنم شاید این افکارم نیست که تقلبی‌ست... شاید این خودم هستم که تقلبی هستم... شاید هم من دارم اشتباه برخورد می‌کنم با قضیه!

پ.ن

 نمودارها مربوط به سایتِ نیمه رایگانِ تمرین مغزست: lumosity

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۲ ]
علی محمدرضایی
۰۷ دی ۱۱:۴۰
خوبه که میخواهی خودت رومتقاعدکنی که داری بهتر میشی هرچند الکی باشن
یه سوال اول متن نوشتی الف ولی ب اش کو؟؟؟؟؟🤔🤔🤔
البته فک میکنم قراره بعدن بهش اضافه کنی هان؟؟؟

پاسخ :

سلام...
  من خودمو متقاعد نمی‌کنم، چون می‌دونم که دارم به‌تر می‌شم.:) اصن اگه به‌تر نشم چرا زنده‌ام :/ الکی‌م نیست :|
در مورد الف هم فکر کنم اگه دقت کنی توی همه‌ی پست‌ها هست، و جریان دیگه‌ای داری :))
علی محمدرضایی
۱۲ دی ۲۰:۱۴
جریانش چیست؟؟؟؟
درضمن اون ابتدای نظر درمورد متقاعدشدن و این چیزها هم من طبق پستت گفتم و دیگرهیچ...

پاسخ :

این که اولین حرفِ حروف الفباست... و:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

اگه قرار باشه همونی که تو پست گفتم رو بگی که دیگه چرا می‌گی؟! :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)