*/حس و حالِ نوشتن/*
"الف.
سلام.
قدیم اسمش را گذاشته بودم "جوگیری نوشتاری!" قدیم که میگویم، منظورم دو-سه هفته پیش است! فیالبداهه نوشته بودمش! بعد هم نظر میم را در موردش پرسیدم. متن کوتاهی بود. به میم گفته بودم که نمیدانم چه کارش کنم! گفت درموردش سوال بپرس و در نهایت آرزو موفّقیت برای خوانندهگان عزیز داشته باش. گفت که خودش وقتی متنی را از نظر خودش کامل نمیبیند، مدتی برای تحقیق صبر میکند. من نیز صبر پیشه کردم! برای این که آن متن کوتاه را دوست نداشتم. حالا که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که شاید کمی در مورد اسمش تندروی کرده بودم. این مدت گذشت و من هماین "جوگیری نوشتاری" را از دست دادم. وقتی دوباره به دستش آوردم، اسمش را عوض کردم که وجدانم راحت شود، شاید!
حالا اسمش را گذاشتهام "حس و حال نوشتن". حس و حالِ نوشتن یک طیف* از حسست که از نزدیک به صفرِ رقیق شروع میشود تا خیلی خیلی غلیظ و فرد در هر زمان و مکانی که حضور دارد، با توجه به مجموعه اتفاقاتی که رخ داده، میدهد و خواهد داد در بخشی از این طیف قرار دارد! این که در کجای این طیف قرار داریم بسته به بینهایت عوامل دور و بر و درونمان است که بر هماین اساس غیر قابل پیشبینیست! هر چند میتوان نمودار نسبیای به دست آورد ولی خب مسئله اینجاست که خودِ حس و حالِ نوشتن که اصلن واحد اندازهگیری ندارد و اگر هم داشته باشد، توسط دیگران قابل اندازهگیری نیست، و تنها خودِ فرد دارای حس میتواند بگوید چند کاسه حس و حال نوشتن دارد، اگر که واحد اندازهگیریِ حس و حال نوشتن کاسه باشد!!!
توی آن متن قدیمی که خردهای بیش نبود، عاقلانهتر رفتار کردهبودم و ابتدا به تعریف همآن طیف پرداخته بودم که اصلن چه هست! اما بسته به این که چند مَردِ یا چند زنِ نویسنده بودهاید و هستید خودتان احتمالن درک کردهاید که چیست!
اگر بخواهیم درست و دقیقش را حساب کنیم، باید بگویم که بسته به "حس و حالِ نوشتن" کمیت و کیفیت نوشتههای شما قابل پیشرفت یا پسرفت است! حس و حال نوشتن من در این مدت که ننوشتهام تقریبن به مقدار نزدیک به صفر رسید و کمکم نسبت به آن غلیظتر شد! اما با اینحال باز هم رقیق بود! رقیق بود که من این چند روز دیگر هم با این که حس و حال نوشتن داشم و هم موضوع، ولی ننوشتهام!
گاهی آدم میخواهد بنویسد و موضوع هم دارد که بنویسد، ولی حس و حالش را ندارد! این میشود که زل میزند به صفحهی سفید پست جدید! آدم حتا هنگامیکه دوزِ پایینِ حس و حال نوشتن را هم که داشته باشد دیگر دنبال موضوع نیست، دنبال کاغذ و خودکار است، فقط!
در اینجا بد نیست اشارهای هم بکنم بر این که چرا حس و حال نوشتن صفر نداریم. حس و حال نوشتنِ صفر یعنی خاموشیِ نوشتاری! ممکن است کسانی که تازه به نوشتن رو آوردهاند دچار خاموشی نوشتاری شوند، مثلِ قبلشان! اما بعیدست شخصی که مدتی مدید مینویسد به خاموشی نوشتاری برود.
اما چه کنیم که همیشه دوزِ حس و حال نوشتنمان بالا باشد، نوشتن و نوشتن! البته روی کاغذ نوشتن تاثیر به سزاتری دارد! اگر هماکنون حس و حال نوشتن ندارید مدت صبر پیشه کرده و به خودتان استراحت دهید، اگر دیدید که روز به روز از میلتان کم میشود به نوشتن، دست بجنبانید، و به صورتِ اجباری شروع کنید به نوشتن که دارید خاموش میشوید! اما مواظب باشید، این قوهی حس و حالِ نوشتن گاهی اینقدر بالا میرود که خالی نبودنِ عریضه را بیخیال شده و میخواهید جایی عاری از نوشته در جهان باقی نگذارید! عینِ فردِ من که بیخیال این نوشته نمیشوم! در این زمان فقط خستهگی میتواند جلوی نوشتنتان را بگیرد، اما باز هم بیتاب نوشتن هستید... !
*سر کلمهی طیف مسئلهای پیش آمد که بر آمدم برای توضیح! منظور از طیف در این اینجا طیف رنگیست! اما با این تفاوت که فقط و فقط مربوط به یک رنگِ خاص میشود! مثلن طیف روشنی تا تیرهگی رنگ قرمز!
+ میخواستم بعد از چندی، حال و روزم را توی این مدت بگویم، اما دیگر عریضه جای خالی ندارد!
+ با تشکر از میم گرامی، آرزوی موفّقیت دارم برای خوانندهگان محترم!
"
جمعه ۳۰ بهمن ۹۴
برایم شعر خواهی خواند؟ [ ۲۵ ]