*/بنویس تا بخوانم/*
الف.
سلام.
این روزها نه مینویسم و نه به این فکر میکنم که بنویسم. تابستان بود. توی یکی از کتابهای مجموعهی داستان کوتاههای مهدی، کتابی بود که توی یکی از داستانهایش دربارهی شخصی نوشته شده بود که دربارهی نوشتن میگفت. و در نقد اون داستان کلی دربارهی "نوشتن دربارهی نوشتن" نویسنده توضیح داده بود. که واقعن به طور کلی اعصاب من را به هم ریخت برای مدتی! الان اصلن نمیخواهم بگویم که "نوشتن دربارهی نوشتن" بد است، اصلن به کلی خوب است و جذاب ولی "نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن" کلی اعصابم را به هم مریزد. نمیخواهم بگویم که آن (نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن) بد است، نه اتفاقن آن هم خوب است و جذاب ولی مثل یکجور پارادوکس میماند که هماینطور تا بینهایت میتوانی ادامهش بدهی یک جا میرسی به "نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن... و هماینطور برای خودت بخوان تا برسی به نوشتن nام".
الان با همهی اینها که نوشتم میخواهم بگویم که خود من هم "نوشتم دربارهی نوشتن" و شاید "نوشتم دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن" و شایدتر هم نوشتم دربارهی "نوشتم دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن دربارهی نوشتن... و هماینطور برای خودت بخوان تا برسی به نوشتن nام"