به نام اعظم او...
سِلو (الان دلم یاد پرچکوه کرد. یاد سامین کوچولویی افتادم که برای هر کی سلام نمیکرد، ولی وقتی به من میرسید از رو کول مامانش چندباری میگفت سِلو.( مخفف سلام به زبان کولوچویی!!))
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ منم بد نیستم! شاید الان بگین عجب آدم دیوونهایه به روی خودش نمیآره چه گندی بالا آورده!! ببشخید دیگه اشتباه کردم حواسم نبود 10-20تا، شایدم بیشتر غلط نوشتم. دفعهی آخرمه دیگه تکرار نمیشه!! من توی املا هم همینطوریم، حواسم نیست غلط مینویسم اما اگه یه بار دیگه کلمه رو بگی درست مینویسم. البته در اینجا یک اشکال دیگهای هم وجود داره اونم اینکه کلیدهای صفحه کلید سفته منم نمیتونم به هر دو جا(مانیتور و صفحه کلید) یکدفعه نگاه کنم که! میتونم؟! بعدشم من تو خونه توسط پسرخاله و داداشی یه عالمه توبیخ شدم ازتون تشکر میکنم که شماها چیزی نگفتید. منمون(ممنون به زبان کولوچویی!!). اصلا شیرینیِ زندگی به اینه که سوتی بدی یا سر کلاس تپق بزنی بعد خودت بهش به خندی تا درس عبرتی باشه که دیگه از این سوتیها ندی. درست نمیگم؟!!
بعضیها هستندکه مثل من یه کاری رو میکنن و بعد هم خودشون متوجه نمیشن!
الون(الان به زبون کولوچویی!!) یاد یه خاطره افتادم که اگه دلتون میخواد بخونینش در ادامه مطلب پیداش میکنین!! اگه هم دلتون نمیخواد که بخونینش یه خبر بدم: الون من به یه فرکی(یه فکری به زبون کولوچویی!!) به سرم زد، اونم این بود که یه لغتنامه زبان کولوچویی(کوچولویی به زبون کولوچویی!!) درست کنم که اینقدر پرانتز باز نکنم!
خدادظ(خداحافظ به زبان کولوچویی!!)