صفحه‌ی 209

*/من جیگر کی‌م؟/*

الف.


سلام.

  من هیچ‌وقت آن‌چه که می‌خواستم نشدم. هبچ‌وقت آن‌چه که پدرم می‌خواست نشدم. هیچ‌وقت آن‌چه که مادرم یا برادرم می‌خواست نشدم. هیچ‌‌وقت حتا آن‌چه که خدا می‌خواست هم نشدم.

  هیچ‌وقت حرفِ هیچ‌کس برای‌م مهم نبوده. و طبیعتن این سوال پیش‌ می‌آد که "پس کلن من چه گهی می‌خوردم؟"و حتمن این را هم باید بگویم که صد در صد تاثیر جمله‌ی "من چه گهی می‌خوردم"، خیلی به‌ سزاتر از جمله‌ی "من چه غلطی می‌کردم؟" است و حتا ادب‌م هم نمی‌تواند باعت استعمال نکردن جمله "من چه گهی می‌خوردم؟" شود!

  اما واقعن "من چه گهی می‌خوردم؟" شاید بشود گفت "گه اضافی" و شاید هم بشود "واکنش‌گرایی"! هرجا، در هر دقیقه، ثانیه و لحظه، هر چه که به نفع‌م بود انجام می‌دادم، نمونه‌اش پارگراف بالا، من هیچ‌وقت آن‌چه که ادب می‌خواست هم نشدم! یک‌جا به حرفِ دشمن‌ترین می‌رفتم جلو و یک‌جا هم با مشورتِ دوست!

  ولی حتا آخرش، نه از طرفِ پدر و نه از طرفِ مادر و نه خدا بهشت نصیب‌م نشد، حتا از طرفِ خودم و برادرم هم دنیا نصیب‌م نشد!

  این باعث شد که حالا نه، آدمِ پدرم باشم، نه مادرم، نه برادرم، نه خدا و نه حتا خودم! و نه آدمِ هیچ‌کس و ناکس دیگر! "من آدمِ هیچ‌کی نشدم!" به معنای واقعی "آدمِ هیچ‌کی نشدم!"، چون حتا اون‌هایی هم که "می‌گن آدمِ هیچ‌کی نیستن، آدمِ خودشون‌ن!" "من آدمِ خودم‌م نیستم!"، مگه من اصلن آدم‌م؟ "من فرشته‌ام!" فرشته‌ی مغرور و نافرمان...، "من فرشته‌ی هیچ‌کس نشدم... ."

"

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱۶ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)