صفحه‌ی 158

*/یخ/*


به نام خدا.


سلام. حالا دیگر نمی‌توانی بکشی من را هم‌این!

* برای رفتن زیر دوشِ آب سرد و نداشتن مشکل، کافی‌ست، که اول سرتان را بشویید، بعد کلن بدن‌تان را ببرید زیر دوش!

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۴ ]

صفحه‌ی 148

*/یخ-یخ/*

به نام او.


سلام.

  تو شاید در نظر بعضی‌ها بی‌کاربرد‌ترین وسیله‌ای، حتا در خانه‌ی خودت باشی! ولی نه از نظر من! ابدن کسی به تو به یک وسیله‌ی خود‌کشی نگاه نمی‌کند، غیر از من! تو حتا خودت هم بخواهی نمی‌توانی بکشی هیچ‌کس را، غیر من! و نه، فکر نمی‌کنم هیچ‌کس از تو ایده گرفته باشد، غیر از من! تو از بالای من، به من نگاه می‌اندازی تا پایین‌م را! 

  در را باز می‌کنم و می‌روم تو، آب سرد را باز می‌کنم و دوش را هم! با انقباض سریع اندام‌م درد در تمام بدن‌م  می‌پیچد! نمی‌دانم چه‌طور در آن لحظه به‌ترین فکر‌ها از ذهن‌م می‌گذرد! تپش قلب‌م بالا می‌رود و نفس‌های‌م تند می‌شود! هنوز زیر تو‌ام و تو مرا یخ می‌کنی! سعی می‌کنم نفس عمیق بکشم ولی فایده ندارد! می‌بندم شیر آبی رنگ‌ت را تا نکشتی‌م!

  دلیل حساسیت بدن‌م به دوش آب سرد را نمی‌فهمم! در صورتی وقتی می‌روم توی استخرِ جلوی آب‌شار پرچ‌ِ‌کوه چنین حسی ندارم!

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۲ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)