که اگر آخرین نخ سیگارت را کسی خواست و دادی، بعدش هوار نکش یکدانه سیگار داشتیم، اونم از ما گرفت! نگرفت. خودت دادی! باشد که پندگیری میماجانا!
که اگر آخرین نخ سیگارت را کسی خواست و دادی، بعدش هوار نکش یکدانه سیگار داشتیم، اونم از ما گرفت! نگرفت. خودت دادی! باشد که پندگیری میماجانا!
افسانهای خوانده بودم دربارهی یک برند سیگار خاص که بازار هدفش کارگران آفریقاییتبارِ آمریکایی بود. انگار در آن جامعه در دو حالت، درخواست سیگار از دیگران مودبانه به حساب نمیآمد. یکی وقتی بستهی سیگار هنوز باز نشده و دیگر وقتی تنها یک سیگار در بسته باقی مانده باشد. به همین دلیل یکی از تاکتیکهای جلوگیری از سیگار دادن به بقیه این بود که بستهی سیگار از پایین باز بشود. اینطوری همیشه بخش بازنشدهی بسته از لبهی جیب پیراهن مشخص بود و به خاطر رعایت ادب، کسی درخواستی مطرح نمیکرد. در آخر قصه هم آن شرکت تولیدی سیگار تصمیم میگیرد بستهها را وارونه پر کند تا مشتریان راحتتر بتوانند بسته را از پایین باز کنند!
به نظرم این داستان حفرههای زیادی دارد که باورش را سخت میکند.
حالا سوال اینجاست که شما آخرین سیگار را تقدیم کردید اما چرا طرف مقابل قبول کرد؟ نمیدانست؟ در این مواقع شاید تاکتیک پاکت پر و خالی جواب بدهد.