صفحه‌ی 338 - از درس‌های جلسات روان‌کاوی

که اگر آخرین نخ سیگارت را کسی خواست و دادی، بعدش هوار نکش یک‌دانه سیگار داشتیم، اون‌م از ما گرفت! نگرفت. خودت دادی! باشد که پندگیری میما‌جانا!

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۱ ]
علی س.
۲۱ اسفند ۲۰:۴۶

افسانه‌ای خوانده بودم درباره‌ی یک برند سیگار خاص که بازار هدفش کارگران آفریقایی‌تبارِ آمریکایی بود. انگار در آن جامعه در دو حالت، درخواست سیگار از دیگران مودبانه به حساب نمی‌آمد. یکی وقتی بسته‌ی سیگار هنوز باز نشده و دیگر وقتی تنها یک سیگار در بسته باقی مانده باشد. به همین دلیل یکی از تاکتیک‌های جلوگیری از سیگار دادن به بقیه این بود که بسته‌ی سیگار از پایین باز بشود. این‌طوری همیشه بخش بازنشده‌ی بسته از لبه‌ی جیب پیراهن مشخص بود و به خاطر رعایت ادب، کسی درخواستی مطرح نمی‌کرد. در آخر قصه هم آن شرکت تولیدی سیگار تصمیم می‌گیرد بسته‌ها را وارونه پر کند تا مشتریان راحت‌تر بتوانند بسته را از پایین باز کنند!

به نظرم این داستان حفره‌های زیادی دارد که باورش را سخت می‌کند.

حالا سوال این‌جاست که شما آخرین سیگار را تقدیم کردید اما چرا طرف مقابل قبول کرد؟ نمی‌دانست؟ در این مواقع شاید تاکتیک پاکت پر و خالی جواب بدهد.

پاسخ :

سلام.
مسئله کمی پیچیده‌تر می‌شه که سیگار پاکتی نبوده و پیچیده شده بوده! ولی چرا قبول کرد؟ چون سیگار خواسته بود!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)