صفحه‌ی 305 -ای بادِ نوبهاری

الف

سلام

  چند ساعتِ دیگر، که خروس قوقولی کند، همون‌طور که اون پرستار نوشته، بیست ساله می‌شم. یکی از اوّلین توّلدهایی که توش علاوه بر این ناراحت نیستم، اندکی هم شادم. و این خوبه.

  بیست سال. شاید بشه گفت یک سوّم راه رو رفته باشم. و خب چه حاصل وقتی از خودم راضی نیستم. این رو انکار نباید کرد که خیلی از این بیست سال رو من ناخودآگاه با حالِ بد سپری کردم، بی این که بدونم و کسی به‌م بگه و کمک‌م کنه. امّا حالا آگاه‌م. و باید بیش‌تر از همیشه بفهمم که با آگاهی تو حالِ بد موندن، یعنی پیش‌رفت نکردن و یعنی مقصّر بودن. من نمی‌خوام مقصّر باشم. پس سعی‌م رو می‌کنم که از حالِ بد در بیام. همه‌ش من نیستم، و همه‌ش هم غیر از من نیست.

  چون است حالِ بستان، ای بادِ نوبهاری/ کز بلبل لال برآمد فریاد بی‌قراری. می‌دونم که بلبلانه و نه بلبل لال. ولی کاش سعدی می‌فهمید که یه بلبل لال فریاد بزنه خیلی جذّاب‌تره تا کلّ بلبل‌هایِ عالم که لال نیستن :) صرفِ این که دوست دارم هدیه بدم، جدیدترین ورژن این آهنگ رو آخرِ پست می‌تونید بشنفید.

  یه حالتِ ملوای گرفتم که نمی‌تونم بنویسم. چیزی برای نوشتن نیست انگار. امّا خیلی می‌خوام که بنویسم و این تناقض چیزِ عجیبیه. فکر کنم فحش دادن باعث می‌شه که آدم راحت بنویسه. نمی‌دونم. یک شب‌گذری، می‌گفت این‌جا زن و بچّه نشسته، مؤدب باش جانِ عمّه‌ت. حالا من ازش نپرسیدم کودوم عمّه‌م که آپشن در این مورد زیاده. خواستم به عرض همه‌تون برسانم که -خیلی مؤدبانه- هرکی جاش خوب نیست و حس می‌کنه سوزن وارد کون‌ش می‌شه، می‌تونه جم کنه بره. والّا.

  دیگه این که پارسال در این حوّالی بعدتر یا خیلی بعدتر را یادم نیست، پارسال در این مواقع از رتبه‌ی کنکورم شاد شدم. بعدترش ذوقِ نمره‌ی آزمون عملی‌م را هم کردم. منتها دانش‌گاهی که می‌خواستم نبود. دوّمین دانش‌گاه کشور، ولی دانش‌گاهی که می‌خواستم نبود. این چیزیه که ام‌سال این موقع می‌دونم.

  سالی که گذشت عین برق و باد نبود. هرچند درگیرِ گذرِ سریع زمان شدیم، ولی من خیلی جاهاش زجر کشیدم. زیاد هم زجر کشیدم. خوشی‌های مختلفی هم بود. تجربه‌های عجیبی هم بود. گلی که برای اوّلین‌بار من رو واردِ ممنتو کرد. و هزارها ماجرای دیگه. بیمارستان و درد و خونه دانش‌جویی و دعوا و بساط‌های مختلف. باری، از همه زنده بیرون‌م. حتا از خودکشی هم زنده بیرون‌م. از سالی که گذشت، سالِ بد بود هم زنده بیرون‌م. از همه چیز زنده بیرون‌م. و این مهم‌ترین خبرِ این ساله.

  سالِ بعد امّا زنده بیرون بودن‌م از هیچ‌چیز مهم نیست. کاش به‌تر از حالا بیرون باشم.

  بشنویم. و من سکوت می‌کنم.

 
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۵ ]
ف. میم
۱۲ مرداد ۱۳:۳۱

سلام.

بازم تولدت مبارک باشه. *-*

خیلی احساس خوبیه که آدم یه جایی متوجه می‌شه که دیگه نمی‌خواد حالش بد باشه و این خودشه که می‌تونه خودشو بکشه بیرون از اون فضا.

حالا جدای از همه‌ی اینا، خوشحالم که امسال رو گذروندی و تموم شد. و خیلی خیلی امیدوارم که سال و سالهای بعد بهتر باشه. 

برات نور و امید و رشد آرزو می‌کنم. و می‌دونم که از پسش بر می‌آی. 

قلب. :)

پلڪــــ شیشـہ اے
۱۳ مرداد ۰۹:۲۹

سلام خواهرجان

تولدتون مبارک باشه

ان شاءالله که امسال و سالهای بعد از این پر از آرامش باشن واست. پر از شادی های از ته دل. الهی که غم و غصه به دلت راه پیدا نکنن و اگرم میان موقتی باشن زود برن.

:*

بازم مبارکهه

پاسخ :

سلام D:
دی‌روزم یکی به‌م گفت حاج‌خانوم خوبی؟ :دی جریان چیه؟ درباره‌ی منو برداشتم همه یادشون رفته من کی‌م؟
متشکرم. خیلی ممنون.

ممنون.
به چشمِ خواهری این‌م ممنون :))
سپاس‌گزار.
پلڪــــ شیشـہ اے
۱۳ مرداد ۲۰:۰۴

:)) نه من ادبیاتم این شکلیه.

میبخشید اگر دوست نداشتید 

پاسخ :

متوجّه نشدید بازم :/ مسئله اینه که من پسرم. نمی‌شم خواهرجان. نهایتن بشم برادرجان🤣
پلڪــــ شیشـہ اے
۱۳ مرداد ۲۱:۲۹

وای جدا؟

شرمنده تونم. بنده رو ببخشید. من فکر کردم دخترید.

 

شما داداش آقای محمد مهدی هستید؟

بازم ببخشید.

پاسخ :

ببخشید دیگه. شرمنده.
نه حالا اشکالی نداره. مگه این که خندوندنِ من رو بشه مشکل حساب کرد.

با اجازه‌تون.
بازم می‌گم ناراحت نشدم واقعن.
پلڪــــ شیشـہ اے
۱۴ مرداد ۱۱:۱۶

آهان 

میبخشید. خیلی وقت بود به وبلاگتون سر نزده بودم، فراموش کرده بودم هویت تون رو.

 

پاسخ :

ینی من می‌تونستم یه قانون می‌ذاشتم هرکی دفعه‌ی دوّم الکی معذرت‌خواهی می‌کرد سرشو می‌زدم :|
کم لیاقتیِ منه دیگه :/
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)