الف
سلام
خب امروز چه خبر؟ اوّل یه چیزی بگم که بدانید من الآن کجایم. اینجایی که مناَم همهش مِهه الآن. دیگه چشتون درآد. و این که راستی من رفته بودم کوه یک مقادیری عکس گرفتم که بد هم نشدن. ولی خب شما یکم خواهش التماس بکنید، مخصوصن اونایی که کامنت نمیدن، منم هم میکشم و با یه ادیت سادهای به اشتراک میگذارمشون.
دیگه این که یادم بود پاراگراف دوّم رو چهطور شروع کنم ولی الآن یادم نیست یا مطمئن نیستم که درست یادم هست. خب میتونم اینو بگم که مهمترین دستآورد امروز یک جنگِ سخت با خود بود که در ساعت صبحانهی خانواده از رختِ خواب وخیزم و نخوابم تا دوازدهِ ظهر. و باور بفرمایید دو سه باری هی سرمو کوبیدم رو بالش دوباره بلند شدم از رختِ خواب رها بشم، دوباره سرم را کوفیدم روش. خلاصه که پیروز شدم.
امّا بعد در باقیِ روز ایدهی این به ذهنمان خطور که چرا عکسای نود رو تویِ یه کانال جم نکنم، این شد که کانالِ جانود رو زدم و توش عکسِ نود جمع مینمایم و خب از صبح تا هماین چند ساعتِ پیش مشغول به هماین امر بودم. هرکسی خواست عضو بشود بیاید بگوید جانودِ ما و شما ندارد. فقط احتمالِ این که بینتون کسی یافته بشه که کانال رو ریپورت بکنه کم نیست. باشه هم من پارانویا دارم به هر حال. گفته باشم ازتون آزمون میگیرم اوّلش.
نمیدونم این ذهنِ من چه مشکلی با من داره که همهش ایدههای خفن خفن به ذهنم متبادر مینمایه. ولی ایدههای خفن خفنِ سخت. و نمیدونه که اگه آسونم بگه من انجام نمیدم، چه برسه به سختاش. شایدم میدونه و برایِ هماین سخت سخت میگه. ها؟ کی میدونه؟ کی میدونه؟
دیگه عرضم به حضورتون یکم حضورتون رو بیشتر بکنید، به آدم انرژی وارد بنمایید، قول میدم که بچّهی خوبی بشم، خوب کار کنم. سورپرایز کنم و ایدههای خفن خفن برم براتون و اینا. منتها نیاید برام جملات انگیزهشی نفرمایید. همون انرژیِ سادهی کامنتِ مهربانانه دوستانه قشنگانه و حتا در برخی موارد هدیهدارانه خودش انرژیِ هستیایست که حقِ مسلمِ همهاست. این برنامه شعار.
میتونم تو این پاراگراف درموردِ کلمهی هدیهی پاراگراف قبل توضیح بدهم. هدیه چیست؟
«هدیه»
(هَ یِّ) [ ع . هدیة ] (اِ.) 1 - تحفه ، ارمغان ، پیشکش . ج . هدایا. 2 - پولی که در عروسی مهمانان به عروس یا داماد می دهند.
[فرهنگ فارسی معین]
خب از اون جایی که من نه عروسم و نه داماد میفهمیم که منظور از هدیه پول نیست. پس چیست؟ تحفه، ارمغان، پیشکش که اگه دوست داشته باشید میتونیم بریم معنیِ تک به تکِ این لغات رو با هم چک بکنیم و تهش هم به هیچ جایِ خاصی نرسیم و واردِ یه لوپِ مسخره بشیم. خلاصه این که هدیهی چیزِ خاصی نیست. یه ایموجی میتونه هدیه باشه. یه ماشین میتونه هدیه باشه. یه موزیک، یه عکس، یه جمله، شعر آقا شعر من خیلی دوست و هزاران چیز و میز دیگر، آقا میز، میز خودش میتونه هدیه باشه و هزاران ریز و ویز دیگر.
یک دوستی میگفت نوشتن، مثلِ خوردنِ ماکارونی سخت است. -وی ماکارونی نمیدوست- لیکن نوشتنِ از ماکارونی باعث میشود که نوشتن آسان شود. آقا من فکر کنم آخرینبار خونهی مهدی ماکارونی خوردم. از اون جایی که مامان من تو لیستش غذای درخواستی نداره، نمیدونم چند سال دیگه به ماکارونی میرسم باز. و دلم خواسته. از همون روزی که این آقا گفت نوشتن مثل ماکارونی فلان. آقا من گشنهمه یا به قولِ قمیا گُسنهم. دیروز پریروز بود، کی بود من یه شاخص تودهی بدنیِ اینترنتی حساب کردم یه چهارده کیلویی کم داشتم. آقا علاوه بر اون چیزِ روانکاو، یه متخصص تغذیهی درست و حسابی و ترجیحن بیشتر گیاهخوار و پولِ خرید در مقادیر گفته شده در هفته و پولِ باشگاه و کونِ باشگاه همهگی با هم مرحمت بفرمایند چی میشد اگه. صلوات.
این سریالی که دارم میبینم سریالِ بست آو دِ بستِ مهدیه. لیکن من نمیخوام درموردش بنویسم تا تمومش نکردم. از این روی ای صفحهیِ خالی، نکن یُوَسوِسُ فی الصُدورِ النّاس. این قسمت روخوانیِ قرآن مجید.
خب دیگه براتون گفته بودم گاوای اینجا ماغ نمیکشن، یه چیز تو ماهایِ عَر عَر میکشن؟ یادم میآد توی گذشتههای خیلی خیلی دور ممکنه از این نوشته باشم. وقتی که من بچّه بودم. وقتی که غم بود. غم که هنوز هست. ولی من یه دیوثِ بزرگسال شدم که با یه کونِ گشاد نشستم رویِ کودک درون نمیتونه کاری بکنه و میفرمایم که هَنده پیلتری؟
میگن پودر سنجد خوبه. لیکن من از سنجد خوشم نمیآد. من اگه به سمتِ گیاهخواریِ بگرایانم رو، باید یک آشتیِ عظیمی با مواردی مختلف بنمایم. من جمله انجیر خشک، کشمش، میوهی خشک و ایناها. فکر کنم هماینا اصن منو تو جمع خودشون راه ندن. به قولِ برادرِ آقاهادی وسطِ کوه چهقد من سوسولم اصن؟
راستی شباهنگا سابقا... تو جایی رو بلد نیستی که ریشهی کلمات رو به ما بنمایانه. بگه داستانِ پشتش چیه و از کجا این کلمه شکل گرفته؟ میدونم برای انگلیسی چنین چیزی هست؟ فارسی داریم؟ نداریم؟ خلاصه که شبانه با کولهبارت از جلویِ کُمُدِ ما گُذری کن. خواهی بیا ببخشا، خواهی بیا جفا کن. این مولانا چرا میگه برو جفا کن، مگه جفا رو تو رویِ آدم نمیکنن؟
واژهیاب میفرماید که سوسول به معنیِ قِرتی، خودآرا و زنصفت میباشه. میریم که ببینیم قرتی به چه معناس. تا اون موقع عرضم به جانتان که عه صب شد. ینی که فکر کردم عه مِه رفت، لیکن مِه نرفته، ینی رفت ولی کَم رفت. باز میفرمان که قرتی ویژهگیِ کسیست که بیش از حد به ظاهرِ خود میرسد. آقا سوسول هیچ ربطی به عادات خوراکی نداره اصن. پس چهطور میشه که من کشمش نمیخورم جوابش اینه که چهقدره تو سوسولی؟ اصن هستم که هستم، ولی گودرز کیه که یه مَن شقایق بده؟
امّا روزها میگذرد و شبها هم میگذرد ولی من حتا لیستِ فیلمایِ دیدهم رو هم به روز نفرمودهام. آخه این که دیگه کاری نداره الدنگ. میبایست این رو میگفتم. میدونم که باز دارم چرت و پرت و اراجیف مینویسم. خب چه کنم یه جورایی از شرایط خسته و یه جورایِ دیگهای هم دلم تنگه خب. یه جورایِ دیگهای هم اون دلتنگیِ به آینده میآد و فلان بهمان. برای هماینه که اصن نمیدونم چی دارم میگم، یه چی میگم که گفته باشم. خستهم آقا خسته.
ینی اگه پول داشتم میرفتم توی این دسته جماعتی که خودشونو فریز کردن که تا در آینده درمان مرض و پیریشون پیدا بشه، خودمو فیریز میکردم تا زمانی که درمان کونگشادی پیدا بشه. والا.
یه چیزی بگم گوش میکنی؟ سرتو تو آبگوش میکنی؟ این برنامه نووووووستالژیای الکی. آقا چه وضعشه اَمِ رِ مخسره بُدَن، واسه نوستالژی هنوز معادل نداریم ما؟ چی هستیم ما؟
من یه بازیِ من درآوردی دارم وقتی مازوخیسمم گل میکنه میرم سراغش. چگونه یک دانه کبریت را تا ته بسوزانیم. این برنامه دانستنیها. ابتدا وی را روشن نموده. سپس با دقّت و توجه فراوان با دادنِ زاویه مناسب سعی مینماییم که شعله را در کمترین و آرامترین حالت بگذاریم تا پیش بیاید و یهویی نصفِ چوب کبریت آتش نگیروند، بلکه آتش سرِ چوبِ کبریت زودتر خاموش شده و اندکی خنک بشود. بعد وقتی کارت به پیک رسید، آتیش رسید لبِ استخونِ انگشت، با اون دست سرِ کبریت را که خاموش شده و اندکی جمع گردد وانگهی خنکتر است گرفته. لیکن اشتیباه نکنید آن قسمت هنوز آشِ تو دهنت فلفل میریزما سوزیست. پس باید تحمل باید کبریت را به صورتِ عموتی، و نه دایتی گرفته منتظر میمانیم شعله کشونده به بالا و تا ته آتیش بگیره تموم بشه این بازی کیثیفو. این برنامه خدافیض. به ما هم فیض، همچنین پول بابتِ تراپی هفتهای درست و درمونی، سیگار، سهامِ بلاگ، دکتر تغذیه گیاهِ خواهر و مادر و پولِ خوراکی، پولِ باشگاه، کون آتیشگاه مرحمت میفرمایند بلند بخوانید الفاتَحَهَ مَعَ الصَّلوات.