صفحه‌ی 283 - حای درد‌م، درد می‌کند.

الف.
 سلام.
  باز حال‌م ناخوش‌ست. افتاده‌ام به سر اتّفاقات کنکورِ عملی و برای هزارمین بار مرورش می‌کنم. که اصلن نمی‌دانم رفتارم درست بوده یا نبوده یا کوفت یا مرض. باید ول‌ش کنم ولی نمی‌کنم. دل‌م می‌خواهد رها شوم.
  عقاب و شاهین را دیده‌اید که چه طور پرواز می‌کنند؟ یکی دوباری بال می‌زنند و بعد با بال‌های باز بر هوا شناور می‌شوند. بال بال می‌زنم برای آن لحظه، نمی‌رسد.
  دل‌م می‌خواهد بگریم. نمی‌دانم. شاید باید نیازم به سیگار را پاسخ بگویم. امّا خسته‌ام. از همه چیز. چه زنده‌گیِ بد دل‌گیری شده. دیگر می‌توانم بفهمم این‌هاست که حال‌م را بد می‌کند. امّا چه کنم، نای در آمدن از بدبختی را هم ندارم. کاش کسی کنارم بود. دل‌م از تنهایی بیزارست.
  چنان کوفته‌ام که ماساژ راه درمان‌ش نیست. کوفته‌گی جواب کوفته‌گی‌ست.
 

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۳ ]
پلڪــــ شیشـہ اے
۲۹ مرداد ۱۹:۰۹
سلام.
روزبخیر. عیدتون مبارک
ان شاءالله که غم هاتون بدل به آرامش و خوشی به حق مولا

پاسخ :

سلام.
روز شما هم به خیر. ایضن عید شما هم.
امید که بشود. سپاس‌گزارم.
..فلامیمگو ..
۲۹ مرداد ۲۱:۴۱
سلام.
دردآدردِ من.

پاسخ :

سلام.
: )
دُردانـ ـه
۳۰ مرداد ۱۱:۵۸
حافظ میگه: بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر

پاسخ :

سلام.
امید که بگذرد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)