صفحه‌ی 253

سلام، وسواس، شروع جمله‌ها، کمک، بدبختی، تن‌هایی در عین تنهایی یا تنهایی در عین‌ تن‌هایی، کمک، گیر افتادن، سکوت، یار مرا، خواجه نگه‌دار مرا، کمک، این‌جا کسی‌ست پنهان؟ دوست‌ت دارم، محسن عزیز، نامجوی لعنتی، هستی، نیست، می‌شنوی، سین نمی‌کنی، جواب نمی‌دهی، انتظار بی‌هوده، رها کن غم‌ت را رها، آه، نرگس آب‌یار، فیلم بد، نفس، فیلم خوب، بچه، دوست داشتنی، بچه باز منفور، سرگیجه، چرخ و فلک، دراز، تاب، انیمیشن، فراموشی، یادم تو را فراموش، من شاعرم، شعر نمی‌گم، خاطرات، گنگ و تن‌ها، شاید، تن‌هایی یا تنهایی، لعنتی، کلمه باز، چیزی مثل بچه‌باز، کثافت، تضاد، مخالف، سرما،‌ سوز، امتحان تصویرسازی، تصویر یا تَصَوُّر؟ زمان، محمد حواد، صیادیان، ازدواج، مبارک، نوبهاری، صدای خوب، کیارستمی رو به موت، پنج‌ش رو دیدی؟ نه، خفگی با گاز، مرگ آخر راه نیست، حال‌م ازت به هم می‌خوره، برادر، آه، مهر و بیات، تسبیح و ذکر، یاد خدا، استرس و سگ‌لرزه، صدای یخ‌چال، نخواب، یخ می‌زنی‌، خواب‌ مساوی با مرگ، محسن رضایی، ول‌م کن، مرتیکه فاک نشان، دخترخاله، شرت و کرست که به مدرسه‌ی امتحان نهایی می‌رود، ابله به تمام معنا، زمان کم‌ داری، خودت هم کم‌داری، فرش پاتریس، سر درد، گه گیجه، تایپ ده‌انگشتی، گه هیکل، برو ونک بگوشه‌ای نشین و ساز زن، نامجوی عوضی، رو جهان دیگری سند بزن،‌ نامجوی عشق، بوتیمار کجاست، خواب‌م می‌آد، عطاران کثافت، چرا یخ‌چال‌ها صدا می‌کنند،مهدی پست اینستا می‌گذارد، گذشتم از او به خیره سری، از خون دل‌ نوشتم نزدیک دوست نامه، رهای‌م نکن، تنهای‌م بگذار، فاطمه، دوست، لام، اسکندری، میم، الف، جیم، دال و ذال، حال‌م ازت به هم می‌خوره، گه بگیرنت، مگس یا توهم مگس، چت کرده، سیگار کحا بود، بدبخت معتاد، بوتیمار کجاست، بیست و دو، بلاگ جای نفس کشیدن نیست بس که پست می‌گذارند، بیست و سه، چند بار گذش زنبور شدیم در  کودکی، دور ایرانو تو خط بکش، شعر نا دوست داشتنی، یک وفای الکی، رها رها، صنما،‌ دیر آمدی ای عشق، اگر این یه خوابه پس چرا من بیدارم؟ ای روح این جا مست شو، شیرین دهنی دارد، ای روی دل‌آرای‌ت، دایی فرامرز، مجموعه‌ی زیبایی، تا چند ساله‌گی فرامرز و فرزاد را قاطی می‌کردی، حسن و حسین؟ من شاعرم، معاصر، همایون، صنما، جفا رها کن، خواهی بیا ببخشا، هندوانه،‌ سرما، یخخخخ، آتششش اَشششش، سینگ، رادیو، من مست و تو دیوانه؟ ما را کسی برد خانه؟ رها کن غم‌ت را رها کن، مسلم، مهدی هملت داره، املت امیر دار، خواب‌م می‌آد مهران مدیر بشنو، آه از فقان، اینکه زاده‌ی جبری رو می‌گن؟ چی! آفت مزرعه سه تن حرف مفت، دود سیگار را بگیر مصطفا علف، سوخته بی‌شلم شمِ شین، لات و الوات هم لام دارد، تو هم لام داری،‌ دارا لام دارد؟ بابا لام داد؟ پس که خون داد، خسته‌ام، دراز بد قواره،‌ پسره‌ی چش کبود،‌ کوسه آمد و مرا کرد کوسه، پول، لعنت به دنیا، چی؟ چرا! آه از فقان، تو نباید بخوابی، خواب‌ت یخ می‌زند، رها کن غم‌ت را، تو نباید بمیری، می‌فهمی، ژوکر، از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه، کو پس، ول‌م کنید، جنی، پدرم پیر شده، مادر پرحرف، غیبت، کم خور دوسه پیمانه، ای روح دل آرایت، از من که پریشان‌م،‌فرق دارد، این را طاها می‌فهمد، طاها کجاست اصلن، پیش بوتیمار،‌خقگی در آب از چک در سوراخ سر از آب یخ پرتاب از حمام کوچک پنجره، دوست‌ت دارم، با تمام وجود،  تو این را نمی‌فهمی، ما عاشق نبودیم، نمی‌شویم، ول‌م کن، کیمیاگر، دروغ‌گوی اعظم، رها کن صنما، رها کن، ایموجیِ من کجاست گوزن؟ گاو شاخ دار، کرکدیل دونده، کرگدن خزنده، اوریگامی را دیدم، قایق‌ها ول‌م نمی‌کنند، استاپ‌موشن نفرین شده،‌ فاز منفیِ آیه‌ی یأش برادر دو رویِ دروغ‌گویی نا صادق، کجایی صادق،‌ پوریا گوشی‌اش را برنداشت ناراحت شدی، پوریا زنگ زد حال‌ به هم خورد، جفا کن... صنما، سوختم در یخ عشق بی‌درمان بی‌عشقی و عشق به مریضی و مریض عشقی و بدبخت، نامه‌ای در کار نیست، شام‌های بدمزه، رها کن صنما،‌جفا کن صنما، گایید خوار ما را صنما، دیدی صنما؟ این گونه شیوه‌های مدارا، کاش خواهر داشتم، توهم داشتن بودن فرزند کوچک‌تر از توی بد بخت. می‌میری، ریدی با این مردن‌ت، خدایا جفا رها کن، آهای جوانِ ارغوان این حنجره بوسیدنی‌ نیست، چرا بوس‌م ببر، ز مشرق، اوشین در مزرعه، گذار با طا ظا گذر با ر ز،‌ رها کن،‌ ببخشا، ببخشید، نمی‌دانم، نو بادی، کمک‌ کنید،‌ زنده‌گی ما را صنما،‌جفا رها صن اَما! مبلِ‌ راحت تیغ دار سوزن می‌شوی سوزناک، خون سیاه خشک شده در جریان رگ می‌چرخ در قلب تپش تا به کی رها کن قَلَبا! آآآآآی شل بگیر و گرنه دار کرده‌ها، جوشِ جوشن دار در بی‌صاحب نیم‌فاصله رها کن صنما جفا کنم رَهما! آی شل نگیر، زنده‌گی را سفت بگیر ممتوهم بدبخت پشیمان شده‌ای از بودن، پشیمان می‌شوی از نبودن،‌ بی‌اشک و شورِ‌ دوری جواب‌م را نمی‌دهی که چه بشود مگر دوست‌م نداری،‌ آییی گرجس، این را می‌خوری یا بد بخت، می‌میری، ول‌م کن خسته‌ام، خممیازه جوش آورده‌ای، تو سطح خارچی حباب بنویس، زبان بلد نیستی، تو هیچی نیستی، گه نیستی، گه از زمین و زمان جوشد، هواراااا، نیمو مرادی، مرادِ تن‌هایی، تنهای مراد، قل‌مراد در نیمه‌شب، نفحات و وصل که قدت،‌ آه غلط بگو می‌شنوم، تو یک دروغ‌گویی... آههه صنما، گایید خوار مار، صنما دیدی... جفا رها کن صنما... رها کن غم‌ت را صنما... شهر من خاموش‌ست، ولی شهر من کجاست،‌ اربده به‌تر است یا عربده بزن، بکش ببمر، ای رو این‌جا دنگ شو.

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۸ ]
فــــ . میم
۰۸ شهریور ۰۷:۴۰
چقدر عجیب بود این پست!

برای یه تیکه هاییش یادم به همهمه ی رادیو چهرازی افتاد...

پاسخ :

سلام...

دگر چه خواهی؟ بهتر از پست عجیب؟ هست؟

رادیو چهرازی؟ شیب؟ بام؟
علی امینی
۱۰ آبان ۱۵:۰۳
چقدر خوب بود این صفحه! یادم باشه اقتباسی ازش داشته باشم.

پاسخ :

سلام...
 :)
مریم نجفی
۱۴ آبان ۲۳:۱۷
منو یاد ذهنم انداخت این پست!دقیقا یه چیزی توی مایه های اشفته بازار افکارمه

پاسخ :

سلام...
  افکار همه این‌طوه خب. حالا نه همه، خیلیا! ام‌روز یه مطلبی خوندم راجع به دادائیسم. اونا هم یه شیوه‌ای داشتن مشابه هم‌این که به‌ش می‌گفتن نوشته‌ی خود به خودی! که هر کلمه‌ای که رها می‌شده رو می‌نوشتن.
نهایت این که سوال من اینه چرا همه دارن می‌آن سمت این پست؟ جریان از چه قراره؟ مثلن شما از کجا اومدی این‌جا؟ :))

مریم نجفی
۱۵ آبان ۲۰:۲۷
چقدر جالب!یعنی یک جورایی هر چیزی توی ذهنشون میگذره بدون مکث میارن روی کاغذ؟

نمیدونم چرا بقیه میان شاید بخاطر اشفته بودنش باشه!عموم مردم از چیزایی که سر و تهشون معلوم نیست بسی لذت میبرند! ولی بنده ادرس بلاگتونو گرفتم و چندتایی از پستاتونو خوندم؛این به دلیل اشفته بازارش باعث شد سرم گیچ برود و یاد افکار خودم بیوفتم!

پاسخ :

بله. کلن طبق اون چه که خونده بودم دادئیسم یک ذهنیت بی‌معنی گرایی داره. مثلن یه نمایش‌نامه ازشون این بود که:
- ایستگاه آتش نشانی اون‌ طرفه خیابونه.
+ چه کاری از دست من بر می‌آد؟
هم‌این!! (البته نقل به مضمون دقیقن مطمئن نیستم اون طرف خیابون ایستگاه آتش‌نشانی بوده باشه!)

خب از که گرفتید؟ سوال شد برام!🤔
مریم نجفی
۱۷ آبان ۲۲:۵۶
مطلب درستی راجبش پیدا نکردم!آدرس سایتی که خواندید را به خاطر دارید؟

طاها

پاسخ :

کتاب کنکور بود :) خلاقیت نمایشی. نوشته‌ی افسانه نسل شریف، انتشارات راه اندیشه، صفحه‌ی صد و سه، دادائیسم.

عجب!
♫ شباهنگ
۱۹ فروردين ۱۷:۲۵
می‌خواستم کامنتمو به سبک پست بذارم
ولی خب ساده میگم
دوست داشتم این پستو
یاد ذهن مشوش و افکار افسارگسیختهٔ خودم افتادم
هجوم واژه‌ها

+ نمی‌دونم گفته بودم یا نه، در وهله‌ی اول چیزی که تو این وبلاگ توجه‌م رو جلب می‌کنه نیم‌فاصله‌هاست
کمتر کسی به سن شما انقدر زبان‌آگاهه که کاربرد نیم‌فاصله رو بلد باشه
و نکته دوم نون نوشتن تنوین‌ها و الف نوشتن یای حتی‌ست که جالبه برام

پاسخ :

سلام...
  بدبخت می‌شدم اگه به سبک پست می‌ذاشتید که! کی می‌فهمه؟!

  از نظر زبان‌شناسی نمی‌دونم درسته نون نوشتن تنوین و الف نوشتن یای حتا:)) یا مثلن طرز نوشتن زنده‌گی و این چیزا. ولی خب دیگه الآن این شکل‌ش رو بیش‌تر دوست دارم و خب فکر می‌کنم درسته! هرچند از نظر زبان‌شناسی نباشه!
مصطفی
۳۱ فروردين ۰۲:۵۲
جالب بود. ی جاییشم ب خودم ربط دادم.
واقعیت من هیچوقت فک نکنم بتونم اینهمه فکر کنم و بنویسم. به هرحال سطح فعالیت های ذهن هر کس متفاوته.
شاید.

پاسخ :

سلام.
:) نمی‌دونم کجاش رو به خودت ربط دادی، منتها یه مصطفا علف توش هست که اون تو نیستی! معتاد کلاس‌مون بود!

:)) تعبیر بامزه‌ای بود!
فـ . میم
۰۷ آبان ۱۶:۳۱
بعد از یک سال و یک ماه... :)
خودتم موافقی که شبیه چهرازیه؟ حالا که دیگه شیب بام نیست، چهرازیه. :))
کدوم اپیزود؟

پاسخ :

سلامی دوباره.

هنوز هم چندان گمانی ندارم! این که اپیزود بگم... اصلن!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)