فاطمه .ح
۲۴ شهریور ۲۰:۱۸
اتفاقا ی روز بود ازت میخواستم بپرسم پس اون مخاطبای قبلیت کجان. (ولی یادم رفت ) اخه قبلا نظرات بیشتر بود :) منکه امیدوارم بالا بره :) در ضمن مشخصه این روزا داری زیر و روی وبلاگتو بالا میاری!!
پاسخ :
میدونی، من مخاطب نداشتم زیاد از اولش هم! دوبار داداشم من رو لینک کرد و دوستاش اومدن برای خوندن وبم! بعضیا موندن و بعضیا هم رفتن! الان از اونا که موندن بعضی دسترسی ندارن، بعضیا شوهر کردن، بعضیا زن گرفتن نیستن دیگه! من ماندم، تنهای تنهای تنها، یک تنها در میان جمع تنها! حالا اون دوبار چی بود؟ یه بارش اولین بار بود که وبم رو از کردم، دومیش هم پارسال وقتی بود که بِ خاطر جوجهها یه دعوا تو خونهمون شد و گفته بود اگه به خوام با شیوهی قبلی نگهشون داری میرم میذارمشون تو بیابون، بعد من بیتوجه به موضوع قبلش یه پست گذاشته بودم که اولین داستان بود که تو خوندی! صبح روزی که قار بود بشه الوعده وفا داداش یه سری هم به وبم میزنه و وقتی پست رو میخونه، توی وب خودش ماجرا رو مینویسه و کلی از متن تعریف میکنه و و اظهار گیجی (که چِ کار کنم؟) مفصل شد خیلی، نه؟
ممنون:) زیر روی وبلاگم رو بالا میآرم؟؟ (جمله بندی مفتضحیه، الان خوب برداشت کنم یا بد؟!)