صفحه‌ی 165

مو

به نام او.

  سلام. مو، چیزی که اهمیت به آن کارِ خوبی‌ست، حتا اگر کارِ خوبی نباشد، خب، کارِ بدی که نیست؟ از نظر من البته! برعکسِ عمو ابوذر که خودش، کچلِ کچل است و می‌گوید خدا مو را داده تا از ته بتراشی‌ش! (خب دیگر، عمو هم مثلِ بقیه اعتقادتِ خودش را دارد!)
  به نظر من مو باید بلند باشد، چه مرد و چه زن، فرقی ندارد. خب بالاخره اگر قرار بود مو بلند نباشه که بلند نمی‌شد. البته نمی‌گویم مرد بروند عینِ گیسو کمند شوند نه! مردها باید موها را تا یه حدِ لازم بلند کنند و بعد بدهند عقب و سشوار بکشند که پف کند. (مدلِ موهایِ محسن نامجو را می‌پسندم!) خب در این میان زن‌ها واقعن باید عینِ گیسو کمند بشوند و مو‌های‌شن را تا کمر برسانند! اصلن از تیپِ زنی که پسرانه بزند مو‌های‌ش را خوش‌م نمی‌آید! خب چه کاری‌ست آخر؟ البته از زنانِ مو فرفری هم خوش‌م نمی‌آید! هر کس صاحبِ سلیقه‌ای‌ست!
  موهایِ من فعلن به سلیقه‌م نیست به دلایلی موجه! البته به سلیقه‌ام هست، ولی سلیقه‌‌ام در موهای کوتاه! البته نه به‌طور کامل! تابستان که می‌شود می‌گذارم موهای‌م تا حدی بلند بشوند که بشود فرق باز کرد، البته تا به حال باز نکرده‌ام ولی خب سال دیگر، اگر باشم و بشود و خدا هم بخواهد!
  مشکل اصلی همه‌ی پسرهایِ هم سن و سالِ من و شاید دختر ها هم، در مورد مو، مسئله‌ی شوره‌ی سر می‌باشد که من هم به لطفِ خداوند تا وقتی از این شامپو‌های ایرانی که دو دقیقه روی سر بمانند تاثیرشان را می‌گذارند استفاده می‌کردم هم این مسئله را داشتم،‌ زیاد، و البته بعدش هم تا مدتی! اما از آن رو که یک مدتی دوشِ آب سرد دارم می‌گیرم، این مشکل به کلی رفع گردیده. البته از آن‌جایی که چنین درمانی، قطعن نمی‌تواند قطعی باشد، بنده، از یک شامپوی خارجی نیز استفاده می‌کنم که خودش گفته هشت، هفت هفته باید ازش استفاده کنی تا تاثیر بگذارد، نه دو دقیقه! حالا من نمی‌دانم ایرانی‌ها کی در زمینه‌ی شامپو‌سازی چنین پیش‌رفتی کردند!
    مشکل دیگری هم هست، که فکر می‌کنم در صد کم‌تری از پسران هم‌دروه‌ی من یا شاید حتا دخترانِ هم‌دوره‌ی من داشته باشند! زیرش مو! بله، ریزش مو! هم‌این اسم ساده است که گاهی آدم را پیر می‌کند! من همواره، در کنارِشوره‌ی سر، ریزش مو هم داشتم. که به لطف حق تعالی پس از گذشت از مرحله‌ی شوره‌ی سنگینِ سر به مرحله‌ای بالاتر از عبودیت رسیده‌ام که خب می‌شود، ریزش‌مویِ سنگین سر! حالا نمی‌دانم با غولِ این مرحله که به معنایِ واقعیِ کلمه آدم را پیر می‌کند چه‌ کار کنم! چند وقتی هستِ که وقتی می‌روم حمام، سرِ چاه تخلیه‌ی آب پر از موهای نازنین و گرامی‌م می‌شود، و من هم نمی‌دانم که تا کی می‌خواهد هم‌این‌طوری پیش‌ برود! البته خدا را شکر من هنوز در سرم کچلی‌ای مشاهده ننموده‌ام و باشد که ننمایم! در این تریبون تقاضا می‌گردد که، هر که برای این مرحله از بازی سخت و نفس‌گیرِ مو روش و راهِ حلی دارد، به گوشِ جان پذیرا هستیم، باشد که موثر گردد واقع!

پ.ن: نکته‌ی جالبی که الان فهمیدم این است که من جمله‌های خودم را می‌شناسم! (خیلی جالب!) مثلن من این متن رو سه شنبه شب نوشتم در دفتری، و حالا تایپ‌ش کرده‌ام، ولی گاهی می‌شد که اصلن یادم نمی‌آمد جمله‌ی بعدی چه بود و گاهی هم بدون نگاه کردن به متن، جمله‌ی بعدی رو تایپ می‌کردم! و بعد به متن اصلی که نگاه می‌کردم می‌دیدم همونه!!!
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)