*/ای ساربان/*
الف.
ای ساربان، ای کاروان
لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من
جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی
لیلای من چرا می بری
در بستن، پیمان ما
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان، بر پا بود
این عشق ما بماند بجا
ای ساربان کجا می روی
لیلای من چرا می بری
تمامی دینم، به دنیای فانی
شراره عشقی، که شد زندگانی
به یاد یاری، خوشا قطره اشکی
به سوز عشقی، خوشا زندگانی
همیشه خدایا، محبت دلها
به دلها بماند، بسان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود
حکایت ما جاودانه شود
تو اکنون ز عشقم گریزانی
غمم را ز چشمم نمی خوانی
از این غم چو حالم نمی دانی
پس از تو نمونم برای خدا
تو مرگم دلم را ببین و برو
چو طوفان سختی ز شاخه غم
گل هستیام را بچین و برو
که هستم من آن تک درختی
که در پای طوفان نشسته
همه شاخههای وجودش
ز خشم طبیعت شکسته
ای ساربان، ای کاروان
لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من
جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی
لیلای من چرا می بری
پنجشنبه ۹ مهر ۹۴
برایم شعر خواهی خواند؟ [ ۸ ]