اینجا سرزمین واژه های وارونه است:
جایی که "گنج"، "جنگ" می شود
"درمان"، "نامرد" می شود
"قهقه"، "هق هق" می شود
اما "دزد" همان "دزد" است
"درد" همان "درد" است
و "گرگ" همان "گرگ"...
متن زیبای "دکتر علی شریعتی"
اینجا سرزمین واژه های وارونه است:
جایی که "گنج"، "جنگ" می شود
"درمان"، "نامرد" می شود
"قهقه"، "هق هق" می شود
اما "دزد" همان "دزد" است
"درد" همان "درد" است
و "گرگ" همان "گرگ"...
متن زیبای "دکتر علی شریعتی"
برف
دیشب که برای اصلاح نمودن مویم رفته بودم سلمانی، برفکی، نمنمکی میبارید،
و من عاشق برف در خوشحالی تمام در حال بریدن پوست خود بودم که گنجایشم زیاد شود!
پاشیدن برف توی چشمهای چه لذتی ناگفتنی داشت!
و من میدانم که دوچرخهام هم از این ماجرا خوشحال بوده و مرا میبخشد که بهجای گرفتن پنچریش فقط بادش زدهام.
دوستت دارم دوچرخه کوچولو، خیلی بیشتر از برف!
به نام او.
نمیدانم چرا وقتی که درس نمیخوانم باید بگویم که درس میخوانم.
نمیدانم چرا همه وقت این رمانهای مهدی برایم جذابیت ندارند ولی نوبت امتحانات که میرسد جذابیت خاصی پیدا میکنند. یا دلم میخواهد کتابهایی را که قبلن خواندهام دوباره بخوانم. یا مثلن علاقهی خاصی به نقاشی نمودن، نوشتن، و دوچرخه سواری پیدا میکنم.
همیشه نمیدانستم که چرا این گونه است اما کنون میدانم:
-تنبلی-
و حال هر چه دنبال راه حل میگردم نمییابم.
دیگه بیخیال زندگی شدم. این که دارم میشم شبیه یه آدم دیونه بارم خیلی عذاب آوره!این که تنبل شدم و درس نمیخونم و عینهو دیوونهها فقط و فقط و فقط دارم رفع تکلیف میکنم. این که زندگیم شبیه هم شده و این که دیـونه باشی خیلی عذاب آوره!
«خبرت هست که مرغان سحر میگوینـد
آخر ای خفــته، سـر از خواب جهالت بردار؟
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار»
***
راستش حوصله و وقت نوشتن نداشتم. فک کنم همین شعر سعدی برای این هفته کافی باشه!
کـــوتاه کــن کــــلام، بمانـــد بقیــــــــهاش
مـردهاســت احترام، بماند بقیهاش
از تــیرهــای حــرمله، یــک تـــیر مانده بود
آن هم نـشد حـرام، بماند بقیهاش
هرکس که زخمی از علی و زلفقار داشت
آمــد بــــه انـــتــقام، بماند بقیهاش
شــمشیــرها تــمام شــد و نــیــزهها تمام
شد سـنگها تمام، بماند بقیهاش
گــــویــــا هـــنوز بــاور زیــنـب نـمـیشـــود
بر ســـیـنـهی امـام، بماند بقیهاش
پیــراهنــی کــه فاطمه با هزار گریه دوخته
در بـــیــن ازدحـــــام، بماند بقیهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شــــد نـوبـت خـیام، بماند بقیهاش
از قـــتـــلِگــاه آمـده شـــمر و ز دامــــنش
خــــون علــیالدوام، بماند بقیهاش
ســر رفــت و آه، بـعـد هــم انـگـشت رفت
کـــــاش از پیکر امام، بماند بقیهاش
بر خـــاک خــفـتـهای و مـــرا میبرد عــدو
من میروم به شام، بماند بقیهاش
دل واپـــسم بـرای ســـرت روی نـــیــزهها
از ســنگ پشـتبام، بماند بقیهاش
حـــالـا قــــرار اســـت کــــجـــا رود ســرت
از کوفه تا به شــــام، بماند بقیهاش
تنها اشارهای میکنم رد میشوم از آن
از روی پــــشـتبــام، بماند بقیهاش
قــصه بـه ســر رســــید و تازه شروع شد
شــعـرم نـشــد تمام، بماند بقیهاش...