صفحه‌ی 68

به نام او.
نمی‌دانم چرا وقتی که درس نمی‌خوانم باید بگویم که درس می‌خوانم.
نمی‌دانم چرا همه وقت این رمان‌های مهدی برای‌م جذابیت ندارند ولی نوبت امتحانات که می‌رسد جذابیت‌ خاصی پیدا می‌کنند. یا دل‌م می‌خواهد کتاب‌هایی را که قبلن خوانده‌ام دوباره بخوان‌م. یا مثلن علاقه‌ی خاصی به نقاشی نمودن، نوشتن، و دوچرخه سواری پیدا می‌کنم. 
همیشه نمی‌دانستم که چرا این گونه است اما کنون می‌دانم:
-تنبلی-
و حال هر چه دنبال راه حل می‌گردم نمی‌یابم.

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۳ ]
عارف عبداله‌زاده
۲۹ آذر ۱۲:۰۲
حس و حال درس خوندن و رمان خوندن و اینا خودش که نمی‌آد؛ اگرم اومد: باد آورده را باد می‌برد.
باید بری بیاری‌ش. اینکار رو هم فقط خودت باید انجام بدی. همین

پاسخ :

چی رو باید برم بیارم؟
کودوم کار رو باید خودم انجام بدم؟
عارف عبداله‌زاده
۲۹ آذر ۱۳:۴۶
اگه قرار هست که درس بخونی، بعد از درک چرایی و این صوبتا باید بری دنبال اینکه چه‌طوری می‌شه با درس حال کرد! اصل اصل درس و بحث و اینا خسته‌کننده و اعصاب‌خوردکن هست مگه اینکه راهی پیدا کنی برای تغییر توی حس و حالی که بهت درس می‌ده. مثلا من خودم اصلا نمیتونم یک هو بشینم 50 صفحه برای امتحان بخونم! اما تو طول زمان فهمیدم اگه یه کتاب مورد علاقه‌ی دیگه که عملا رمان هست کنارش بخونم، نه تنها اون 50 صفحه رو می‌خونم بلکه بعضی وقتا یه خلاصه برداری هم می‌کنم و یا حتا نموداری‌ش می‌کنم مال روزهایی که قرار هست بیاد و من تدریس‌شون کنم. افتاد؟

پاسخ :

چه راه خفنیه!
آشنا
۰۴ دی ۱۸:۲۱
اکثرا اینطورند

چرا راه دور میری   ..موقع نماز تموم مشکلات و حرفها و... تو ذهنت رژه می رن خخخخ

پاسخ :

دیـــــــــــــــــــــــگه!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)