صفحه‌ی 143

الف

چشم‌ت را ببند!


سلام.

 بیایید، چشمان‌مان را ببندیم و تصور کنیم که، اِ تو چرا چشم‌ت بازه؟! خیلی ببخشید اگه امکان‌ش رو داشتم یه بار پست صوتی می‌ذاشتم! ینی اگه می‌تونستم، ولی... .

  این روز‌ها خندوانه از هر مهمانی که دعوت می‌کند می‌خواهد که همان اول شروع به تعریف کند و آدم را ببرد به یک فضای خوب! دی‌شب داشتم با خودم تصور می‌کردم که  چه چیز‌ خواهم گفت... .

  فکر کن، همه‌جا تاریک است، سکوت، سکوتِ محض... دست در دست هر‌کسی که می‌خواهی خودت! یک شیب را می‌روید بالا. یک شیب که تو نمی‌شناسی و نمی‌دانی به کجا خواهد رسید، یک شیب که هم‌راه فقط می‌داند ته‌ش کجاست و راه را می‌بیند، تاریک است، اما سیاه نه! یک رنگی به حدود آبی خیلی تیره که سفید هم قاطی‌ش است، اما تیره! باران نمی‌بارد ولی خیسی! تمام اطراف‌ت را مه گرفته و ریزتر از نوک سوزن همه‌جا می‌بارد، هیچ چیز را نمی‌بینی، گاهی شبحی بی‌جان، درخت... . دستی که گرفته‌ای محکم و گرم... . سکوت و سکوت محض، گاهی صدای آب که از روی برگ‌های درختی دور چکه می‌کند! هم‌این‌طور بی‌هیچ تغییر بزرگی یک شیب را بالا می‌روید و تا می‌خواهی سکوت را بشکنی هم‌راه می‌گوید: هیسسس! کمی که جلوتر می‌ورید، هم‌راه می‌گوید چشم‌های‌ت را ببند! چشم‌های‌ت را می‌بندی، می‌روید جلو‌تر و جلوتر... .تا این که هم‌راه می‌ایستد و می‌گوید: چشم‌هایت را باز کن! باز می کنی! یک دریا می‌بینی و مه‌تاب و آن‌ طرف تر هم در آسمان پر است از ستاره! می‌گویی آمده‌ای دریا؟ می‌خندد و می‌گوید مه است! آری مه، از مه ها بالاتری و دریا شده اند از انباشت روی‌هم، دراز می‌کشی و به ستاره‌ها نگاه می‌کنی! هم‌را صدا‌ی‌ت می‌زند، می‌بینی آتش درست کرده و چای! می‌گویی چه قدر خیره بودم؟ می‌گوید: چای می‌خوری؟


پ. ن.:

گند زدم به توصیف‌م خیلی مسخره بود!:))

من خوب می‌شم، خیلی به‌تر از این!

برای درک به‌تر! ببخشید تصویر شب رو نداشتم! فوتو بای علی‌رضا ملاحسینی!

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۴ ]
فاطمه .ح
۲۲ شهریور ۱۸:۲۹
اره منم فکر کردم که به کجا میبردمشون. ولی ننوشتم.

اینم عکس شب

http://www.hammihan.com/users/status/original/HamMihan-201514286920565893111427142771.4659.jpg

پاسخ :

نه منظور من از عکس شب اون دریای مه بود!
علی کوچولو
۲۲ شهریور ۱۸:۳۱
خوب بود

پاسخ :

می‌گم تو نظر نذار! من خودم فکر می‌کنم تو اومدی گفتی خوب بود! حداقل کلمه‌ت رو عوض کن که آخه اِ، مگه داریم؟ مگه می‌شه؟
علی کوچولو
۲۳ شهریور ۱۶:۴۰
باشه عوض میکنم.
بد بود

پاسخ :

الان به‌تر شد عزیزم!
ابوالحسن جعفری بلالمی
۲۶ شهریور ۰۱:۴۶
 من عکس شبش رو چند سال پیش حضوری دیده بودم دوست دارم بازم ببینم .
 میدونی ! وقتی شب بشه ستاره ها خیلی نزدیک ترن فک میکنی تو آسمونی ابرا زیر پات .
 آخ دلم کف میکنه براش .

پاسخ :

واقعن!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)