صفحه‌ی 133

*/S.O.S/*

به نام او.


سلام.

کیف نو، کفش نو، درس نو، کتاب نو، دوست نو... .

دل‌خوشی‌های بازگشت به مدرسه! نمی‌دانم واقعن بچه‌ها گول می‌خورند با این‌ها! واقعن علاقه‌ی بعضی‌ها به مدرسه را درک نمی‌کنم! واقعن خیلی بی‌رمق شده‌ام. خیلی بی‌رقبت به مدرسه (که البته بود).

این روز‌ها یا پشت کامپیوترم یا تله‌وزیون. همه هم شاکی! خب من مسلمن این کار می‌کنم چون می‌خواهم کار بدتری نکنم! اما که می‌فهمد؟ یکی بیاید خانواده‌ی من را قانع کند که این بیش‌تر به نفع من است تا کار‌های دیگر بکنم! دلیل‌ش؟ خب، نمی‌‌گویم یعنی علنی نمی‌گویم، نمی‌توانم، سخت است برای‌م، درک کنید!

می‌دانم، می‌دانم، می‌دانم که کلی کار دیگر می‌توانم بکنم، درست، اما اجبار می‌خواهد این تن لعنتی!

کسی مجبور کنم که من فلان کار را نکنم و آن یکی را بکنم، خانواده؟ نه نمی‌توانند!

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۴ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)