صفحه‌ی 268 - خوبی‌های خواب‌هایی که نصفه شب یادت می‌آید که نصف شب دیده بودی یحتمل!

الف.
 سلام.
  این‌قدر تو حال خرابی‌هام می‌شینم وب‌لاگ‌های روزانه‌نویس می‌خونم که بعدش از خودم می‌پرسم خب تو چرا روزانه نمی‌نویسی آخه عزیزکِ من؟!

  بابابزرگ از من خوش‌حال بود... نمی‌دونم چرا امّا از من خوش‌حال بود... همون بابابزرگی که ندیدم از کسی خوش‌حال باشه... توی خونه‌ش که خونه‌ش نبود اعلام کردم که دارم می‌رم... گفت صبر کن می‌خوام یه هدیه به‌ت بدم... من روی شیروانی بودم و روی دیوار حیاط خونه‌اش... که حدودن خونه‌ش بود... اون هم روی دیوار بود؟... یک ساعت مچیِ قرمز رنگ رو روی کف دو دست‌ش آورد سمت‌م... که بعدن که نتیجه‌دار شد، برای نتیجه‌ش باشه!! امّا به من گفت برای نوه‌م... امّا من در خواب حس کردم که نوه‌ش نیستم لابد... که تصوّرم این بود که ساعت رو باید به فرزندی در آینده‌های دور بدم... همه‌چیز، هم‌این‌قدر، گیج کننده!
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۴ ]
هالی هیمنه
۲۸ خرداد ۰۰:۴۱
سلام... :)

خواب‌ها معمولاً همینطوری‌اند بیشترشون، و من از همینش خوشم میاد، از این بی‌قاعدگی، و تصویرها و داستان‌های باورپذیر در عین حال غیرمنطقی و وهم‌آلود.

و در مورد نوشتن؛ به نظر من اگه همون «هزار کلمۀ روزانه» رو امتحان کنید شاید افاقه کنه. گاهی باید آدم از خودش حرف بکشه. مشکل اینه که حرف داره برای گفتن، ولی نه دمِ دست. با هزار کلمه نوشتن به صورت تداعی آزاد، می‌تونید از خودتون حرف بکشید. :)

پاسخ :

سلام... :))

مسئله اینه که من یادمه در اصل خواب می‌دونستم چطوریه... ولی الآن یادم نمی‌آد که چطوری بود :| آزار دهنده‌ست.

این روزها برای منی که باید از خیلی وقت پیش برای کنکور می‌خوندم و نخوندم خیلی طلایی‌ن... ینی به طور عادی نمی‌تونم تایم نوشتن بذارم... هرچند که خیلی طلایی هم استفاده نمی‌کنم... وی از پارادوکس می‌گوید!
♫ شباهنگ
۲۹ خرداد ۰۶:۲۱
روزانه‌نویسی یه وقتایی از نگاه دیگران مسخره است ولی ته تهش بعد یه مدت آدم می‌تونه خودشو نقد و تحلیل کنه با نوشته‌هاش و خیلی به درد خود آدم می‌خوره :)

پاسخ :

سلام:)
  اون یه عده که مسخره می‌کنن که هیچی... چون از لحاظ تخلیه‌ی بار عاطفی عامل مهمیه. الآن اگه به آرشیو من نگاه کنید... شهریور 94 من سی و هشت تا پست گذاشتم... البته خب همه‌ش جزو نوشتار محسوب نمی‌شه... بعضیاش هم کپی و موزیک و این‌هاست... امّا خیلی خوب نشون می‌ده که توی اون دوران من افتضاح‌ترین حال ممکن رو داشتم... که جلوتر به صورت برعکس نمود پیدا کرد که کم‌تر پست گذاشتم!
  اون نقد و تحلیل هم آره:) دقیقن. ینی خب آدم با هرچیزی می‌تونه نقد و تحلیل کنه... فقط لازمه که یه چیزی باشه... که روزانه‌نویسی هم گزینه‌ی مناسبیه:)
فـ . میم
۰۲ آذر ۰۷:۳۷
من از سورئالی خوابا خوشم میاد. قشنگه.
اگه دستگاهی باشه که بشه خواب‌ها رو ضبط کنه، می‌خریش؟ گمون کنم ترس از کابوس‌هام نذاره‌.

پاسخ :

سلام.
ترس ندارد که. بررسی کردن‌شون می‌تونن تو حل کردن مشکلات کمک کنند. پول‌ش را بدهید، می‌خریم!
فـ . میم
۰۴ آذر ۱۱:۳۳
دردناک‌ند ولی‌.

پول آب را باید بدهیم برق را جدا و ایناست وضعیت. :)

پاسخ :

🤷🏻‍♂️
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)