صفحه‌ی 69

برف
دی‌شب که برای اصلاح نمودن موی‌م رفته بودم سلمانی، برفکی، نم‌نمکی می‌بارید،
و من عاشق برف در خوشحالی تمام در حال بریدن پوست خود بودم که گنجایش‌م زیاد شود!
پاشیدن برف توی چشم‌های چه لذتی ناگفتنی داشت!
و من می‌دانم که دوچرخه‌ام هم از این ماجرا خوشحال بوده و مرا می‌بخشد که به‌جای گرفتن پنچری‌ش فقط بادش زده‌ام.
دوست‌ت دارم دوچرخه کوچولو، خیلی بیش‌تر از برف!

برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]

صفحه‌ی 25

برف انبار (قسمت 1)

/...عکسی دارم در برف با چکمه‌هایی که تا بالاتر از زانو می‌رسید و موهایی بلند که حدودا پشت گردنم را می‌گرفتم. اصلا نمی‌شناختم‌ش.../
ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۶ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)