صفحه‌ی 105

*/غلط کردم، غلط/*

به‌ نام خدا.
  دی‌روز در یک اقدام شیطان پسندانه، از آن جایی که رمز بلاگ و جیمیل بست فرند را داشتم، رفتم در مدیریت بلاگ‌ش و روی برچسب زرد نوشت‌م:
این وبلاگ حک شد. و یک پست هم با این عنوان گذاشت‌م: «این وبلاگ حک شد.»
  ساعت حدود 9/30 شب که تله‌فون زنگ خورد... . بست فرند بود که با صدای لرزان و هم‌راه با گریه که به نظرم آمده بود زنگ زد... . همان اول که گفت: «وب‌لاگ... .» سریع گفتم:«کار من است»، دیگر خجالت کشیدم از خودم که چرا بست فرندم را، نه نه رفیق‌م را ناراحت کرده‌م!
از مراجع قضایی خواستارم این جانب را همین الان دستگیر نمایند.
عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد همان شب که به وب‌لاگ‌ش سر زده و.... تمام رمز‌های وب‌لاگ و جیمیل‌ش را عوض کرده که قبلی‌ها خیلی ساده بوده + تمامی سیستم‌های امنیتی جیمیل‌ش را نیز فعال نموده!
احتمالن که: مدتی نباشم سفر عید +  حکی که رفیق قول‌ش را داده!
پایان!
برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۷ ]

صفحه‌ی 26

روزگار سخت‌تر از سخت

 

/...به کلاغک‌هایتان گوش جان سپردم و دم برنزدم، ولی بی او چه سخت می‌گذرد.../  

ادامه مطلب برای‌م شعر خواهی خواند؟ [ ۲ ]
گر تو سری، سرک بکش
بایگانی مطالب







طراح اصلی قالب: عرفان ویرایش‌ شده برای میمای دوست‌داشتنی :)